1 روی و بر من تا بشدم از بر تو زردست و کبودست به جان و سر تو
2 زیرا که در آرزوی روی و بر تو این پیرهن تو گشت و آن معجر تو
1 شب ز انده تو همی نیاید خوابم بر جامه ز غم چو گوی در طبطابم
2 من گاه در آتش و گه اندر آبم سنگم که به من هر چه رسد در یابم
1 تا خسته دل مرا بریده ست ز تن دارم گله هاش را چو شمشیر سخن
2 لیکن چکنم گفت نمی یارم من کان پسته دهن کرد مرا بسته دهن
1 ترسم ما را ستارگان چشم کنند تا زود رسد ز دور در وصل گزند
2 خواهی تو که روز ناید ای سرو بلند زلف سیه دراز در شب پیوند
1 نا رفته هنوز بوی شیرت ز شکر خط را که به سوی عارضت داد گذر
2 همچون روش مورچه بر طرف قمر بر روی نگار من خط آورد اثر
1 چون در چشمم ز حسن تو زیبی زد آن تافته زلف بر دلم شیبی زد
2 اندیشه چو باروی تو آسیبی زد از دور زنخدان توام سیبی زد
1 من چون دل لاله ام تو چون رنگ به رنگ از من تو چرا باز همی داری چنگ
2 ماننده برگ لاله زود ای سرهنگ همچون دل لاله در برم گیری تنگ
1 ای گل نه ز گل ز دل همی بر رویی دل را ز همه غمان فرو می شویی
2 ای گل تو عقیق رنگ و مشکین مویی بر آب روان زیاده استی گویی
1 از چنگ قضا همی چو نتوان جستن با چرخ چه معنی است جدل پیوستن
2 چه سود کند جز که همه دل بستن تا روز چه زاید این شب آبستن
1 مونس همه شب خیال دلجوی تو بود در چنگ نه زلف غالیه بوی تو بود
2 هر چند شبی سیه تر از موی تو بود امید به آفتاب چون روی تو بود