1 از هر چه بگفته اند پندی دارم وز هر چه بگفته ام گزندی دارم
2 گه بر گردن چو سگ کلندی دارم بر پای گهی چو پیل بندی دارم
1 با من در مهر گرم چون آتش بود بی من روزش چو دود می بود کبود
2 چون آتش رود سرد شد بر من زود شد عیش من از تیزی او تلخ چو دود
1 گویی که هوا به زیر گردست امروز با سرما خلق را نبردست امروز
2 دست من و پای من به دردست امروز بفروز آتش که سخت سردست امروز
1 از عشق تو در چشم خرد میل زدم پس دست به تسبیح و به تهلیل زدم
2 بر فرقت تو چو طبل تحویل زدم من دست به جای جامه بر نیل زدم
1 در حبس مرنج با چنین آهنها صالح بیتو چگونه باشم تنها
2 گه خون گریم به مرگ تو دامنها گه پاره کنم ز درد پیراهنها
1 تا تن به غم هجر تو نابود شده است جان تار بلا و رنج را پود شده است
2 از عشق تو مایه دردسر سود شده است ز آن چون آتش همه دمم دود شده است
1 قبله ست به دوستی ندای تو مرا جانست به راستی هوای تو مرا
2 امروز چو کس نیست به جای تو مرا در جمله چه بهتر از رضای تو مرا
1 ای روی تو آفتاب و من نیلوفر چون نیلوفر در آبم از دیده تر
2 تا تو نتابی چو آفتاب ای دلبر نگشایم دیدگان و برنارم سر
1 اشکم که زمین از نم او آغشتست دریست غواص فراوان گشتست
2 پیوسته چنانکه گویی اندر شستست ریزان گویی ز رشته بیرون گشتست
1 ای نای ندیده ام دلی شاد از تو نایی تو ولیکن نرهد باد از تو
2 جز ناله مرا چو نای نگشاد از تو ای نای مرا چو نای فریاد از تو