1 طاهر که خطاب تو بر از نام تو نیست در مملکت ایام چو ایام تو نیست
2 رامش چو ازین دولت پدرام تو نیست هر کام که شاه راست جز کام تو نیست
1 با ما ثقت الملک هم آوازی نیست کس را با بخت هیچ دمسازی نیست
2 ای دشمن ملک آنچه تو آغازی نیست با دولت طاهر علی بازی نیست
1 چشم تو چو فتنه جهان سوزانست مژگانت چو نوک تیر دلدوزانست
2 زلفینت به رنگ روز بر روزانست عذر تو چو توبه بدآموزانست
1 شد صالح و از همه قیامت برخاست بارید ز چرخ بر سرم هر چه بلاست
2 گر شوییدش به خون این دیده رواست در دیده من کنید گورش که سزاست
1 اندر خور نعمت توام خدمت نیست و آن کیست کش از نعمت تو قسمت نیست
2 آن چیست که نزدیک من از نعمت نیست جز دیدن روی تو مرا نهمت نیست
1 آن شیر که او به صید جز شیر نکشت گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت
2 مسعود ملک نخست یک زخم درشت زد بر مغزش چنانکه بگذشت از پشت
1 رنج دل و رنج دیده جز دیده نجست دانی که شد این گناه بر دیده درست
2 در جمله جهان صورتی از دیده نرست کش چندین موج خونش از دیده نشست
1 در ماه چه روشنی که در روی تو نیست ور خلد چه خرمی که در کوی تو نیست
2 مشک ختنی چو زلف خوشبوی تو نیست یکسر هنری عیب تو جز خوی تو نیست
1 در فرقت آن کس که تن و جان تو اوست این ناله سر بسته بی دل نه نکوست
2 در انده هجرانش اگر داری دوست چون نای ز دل نال نه چون چنگ ز پوست
1 از چرخ چو بر تو مهر فرزندی نیست دلتنگی کردن از خردمندی نیست
2 چون کار تو چونانکه تو بپسندی نیست در روی زمین هیچ چو خرسندی نیست