گردون همه در بند از مسعود سعد سلمان رباعی 121
1. گردون همه در بند گرانم دارد
از بهر چه را همی چنانم دارد
...
1. گردون همه در بند گرانم دارد
از بهر چه را همی چنانم دارد
...
1. شاها ملکا همه ثناگوی تواند
خوشخو ملکی فتنه خوشخوی تواند
...
1. گردون شرف و جاه در انگشت تو دید
کآن خاتم ناگاه در انگشت تو دید
...
1. شاها ملکا جهان به فرمان تو باد
ملک تو شکفته باغ و بستان تو باد
...
1. آنی که جهانی ز تو سامان گیرد
اقبال تو را سپهر در جان گیرد
...
1. بورشد رشید کز فلک ماه آورد
جان اعدا ز گناه در چاه آورد
...
1. آن کوه گذار آهوی دشت نورد
اندر تگ گرم شد به تگ بهر تو سرد
...
1. چون موج سیاه روی هامون گیرد
از خنجر تو روی زمین خون گیرد
...
1. خاک از رخم ار برو نهم زرد شود
آتش ز دمم گر بدمم سرد شود
...
1. تا دعوت دولت تو در گوشم شد
هر زهر که داد بخت بدنوشم شد
...
1. اول گردون ز رنج در تابم کرد
در اشک دو دیده زیر غرقابم کرد
...
1. بر هم زده بود عشقت اسباب خرد
در دفتر باز یافتم باب خرد
...