1 بر شعر مرا دلیست ای بار خدای در مدح و ثنای خسرو مدح آرای
2 می بترکدم دل اندرین تنگی جای از بهر خدای را دوایی فرمای
1 شه پندارد که ما خردمندانیم یا قلعه گشایان و عدو بندانیم
2 نه نه شاها که ما همه زندانیم نرد فلک و آبکش زندانیم
1 ای پیل سوار خسرو شیر شکار شیر فلک از نهیب تیغت تیمار
2 ز آن بازوی کار و پنجه تیغ گزار یک زخم تو مرد و شیر را کرد چهار
1 ای ابر ز بحر تا هوایی شده ای گویی که کف حاتم طایی شده ای
2 نه نه که کف دست علایی شده ای زان مایه رحمت خدایی شده ای
1 در ماه چه روشنی که در روی تو نیست ور خلد چه خرمی که در کوی تو نیست
2 مشک ختنی چو زلف خوشبوی تو نیست یکسر هنری عیب تو جز خوی تو نیست
1 روزی بر من همی نیایی صنما چون آیی یک زمان نپایی صنما
2 آخر تومرا وفا نمایی صنما چون نیک مرا بیازمایی صنما
1 چون قمری زار زار می نالم من چون بلبل آلوده به خون پیراهن
2 چون طوطی بر وصف تو بگشاده دهن چون فاخته طوق عشقت اندر گردن
1 دانی تو که با بند گرانم یارب دانی که ضعیف و ناتوانم یارب
2 شد در غم لوهور روانم یارب یارب که در آرزوی آنم یارب
1 آن دل که نخواستت چه نامست آن دل نه از در پرسش و سلامست آن دل
2 دیوانه و ابله تمامست آن دل بیزارم از آن دل و کدامست آن دل
1 گردون نکشد کمال مسعود ملک شاهی نبود بسان مسعود ملک
2 شد دولت قهرمان مسعود ملک سوگند خورم به جان مسعود ملک