آنی که ز کبر ما نپسندی از مسعود سعد سلمان رباعی 109
1. آنی که ز کبر ما نپسندی مهد
قسمم ز تو خارست ز گل زهر از شهد
...
1. آنی که ز کبر ما نپسندی مهد
قسمم ز تو خارست ز گل زهر از شهد
...
1. در بند تو ای شاه ملکشه باید
تا بند تو پای تاجداری ساید
...
1. دل بیش کشد رنج چو دلبر دو شود
سر گردد رنجور چو افسر دو شود
...
1. دوشم چو شب از بنفشه رویی ننمود
در هجر توام دیده چو نرگس نغنود
...
1. چون غنچه رهی راز تو در دل دارد
ترسم که غم عشق چنین نگذارد
...
1. گوشم ز تو نشنود بتا جز همه سرد
دل بهره نیافت از تو جز محنت و درد
...
1. تیری که بزد چرخ مرا پنهان زد
جز پنهان مرد مرد را نتوان زد
...
1. ای شاه جهان جهان شد از داد تو شاد
تو داد جهان ده که جهان داد تو داد
...
1. ای شاه شبانگاه تو شبگیر شود
تدبیر تو همگوشه تقدیر شود
...
1. تا چرخ مرا به چنگ عشق تو سپرد
شمع طربم ز باد اندوه بمرد
...
1. هنگام گل ار به باغ بلبل نبود
مل را به جهای شفیع چون گل نبود
...
1. هر گه که فلک دل مرا ریش کند
تنها فکند مرا و فرویش کند
...