بوالفرج ای خواجهٔ از مسعود سعد سلمان مقطع 61
1. بوالفرج ای خواجهٔ آزاد مرد
هجر وصال تو مرا خیره کرد
...
1. بوالفرج ای خواجهٔ آزاد مرد
هجر وصال تو مرا خیره کرد
...
1. خواجه بوسعد عمدة الملکی
همچنین سالها بمانی دیر
...
1. ای بسا شب که تا به روز سپید
متعجب ز من بماند اختر
...
1. سرفرازا ز خدمت تا شدم دور
بباشد دیدگانم هر زمان تر
...
1. اگر بخندد در دست من قدح نه عجب
که بس گریست فراوان به دست من شمشیر
...
1. ای نظم تو چو رای بگذشته از اثیر
در نظم هست لفظ تو چون لؤلؤ نثیر
...
1. در نشیب آمدی مجوی فراز
وقت ناز تو نیست تیز متاز
...
1. همایون باد این فرخنده طارم
بر این فرزانه حر ممیز
...
1. تو ای تن برامش میا و مرو
تو ای سر به شادی مخسب و مخیز
...
1. منم امروز بسته در سمجی
چشم بر دوخته چو مار گریز
...
1. عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس
...
1. بر وفات محمد علوی
خواستم زد به شعر یک دو نفس
...