1 ای خداوند رحمت ایزد بر تن و دولت جوان تو باد
2 به همه کام ها و نهمت ها چرخ گردنده در ضمان تو باد
3 همه ساله همه مصالح ملک در بیان تو بنان تو باد
4 بر همه نامه های جود و کرم به همه وقت ها نشان تو باد
1 چنان بگریم بر تو که هیچ کس نگریست که هیچ وقت به فضل تو هیچ کس ناید
2 تو با زمانه گر بس نیامدی شاید که هیچ مرد هنر با زمانه بس ناید
1 اگر اسیر کسی ام که میر خوبان شد نه من نخست کسی ام کاسیر خوبان شد
2 شکیب کردن نادلپذیر دان ز دلی که بسته سخن دلپذیر خوبان شد
3 نباشد ایمن گر کوه را سپر سازد تنی که او هدف زخم تیر خوبان باشد
1 اشعبی را اجل به دوزخ برد زندگانی مردمان مزه داد
2 پسرش را خدای مزد دهد پیش از آن کآن پلید را بزه داد
1 مالک آن سنگروت را بر بود آتش اندر تنش زد و شاید
2 آهکش کرد خواهد اندر گور تا بدان بام دوزخ انداید
1 گه گهی اندر سخن دروغ بباید زانکه به شیرین دروغ دل بگشاید
2 نه که اگر مرده را دروغ همیدون زنده کند خود دروغ گفت نشاید
1 بونصر حسن جوان بمیرد وز عمر ملالتان نگیرد
2 رد کرده ترین عالم انگار آن کس که ورا جوان نمیرد
3 آن به که خود آدمی نزاید چون زاد همان زمان بمیرد
1 گر بماندی چنانکه اول بود آنچه بر تن ز دیدگان بارید
2 تافته رشته ایستی تن من درکشیده همه به مروارید
1 عجب آمد مرا ز آدمیی که تو را بیند و نگه نکند
2 آفتابی اگر زمانه تو را ناگهان از حسد سیه نکند
1 دور وی چنین بود که رعناست طیره شده و روان پر درد
2 یک روی ز شرم دوستان سرخ یک روی ز بیم دشمنان زرد