ای حصن مرنج وای آنکس از مسعود سعد سلمان مقطع 25
1. ای حصن مرنج وای آنکس
کو چون من بر سر تو باشد
...
1. ای حصن مرنج وای آنکس
کو چون من بر سر تو باشد
...
1. مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد
ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
...
1. پنجاه و هفت رفت ز تاریخ عمر من
شد سودمند مدت و ناسودمند ماند
...
1. ای بزرگی که سوی درگه تو
ره بزرگان به دیدگان سپرند
...
1. ای بزرگی که رای صایب تو
کارهای عمل به سامان کرد
...
1. نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
...
1. لعبتانی که زی تو می آیند
کهربا چشم و زمردین یابند
...
1. آن شب که دگر روز مرا عزم سفر بود
ناگاه ز اطراف نسیم سحر آمد
...
1. چون به بنفشه ستان کز شب دیجور زاد
تازه سمن ها شکفت ار نفس بامداد
...
1. خواجه عمید صاحب دیوان مولتان
فرزانه ایست کافی و آزاده ایست راد
...
1. چرخ چندیمان به خاک اندر کشید
چند ناکامی به روی ما رسید
...
1. ای خداوند رای سامی تو
مملکت را همی بیاراید
...