1 ای جوانی تو را کجا جویم با که گویم غم تو گر گویم
2 یاسمین تو تا سمن گشته ست سمن و یاسمین نمی بویم
3 نزد خوبان سیاه روی شوم تا ز پیری سپید شد مویم
4 موی و رویم سپید گشت و سیاه روی شد موی و موی شد رویم
1 پیوسته من از سپید مویی حجام بروت کنده باشم
2 تا می بکنم سپید مویی ده موی سیاه کنده باشم
3 با ریش چنین که من برآرم سخت از در ریش خنده باشم
4 با موی خودم چو برنیایم با چرخ کجا بسنده باشم
1 از خواجه مظفر کریوه امروز هزار شکر دارم
2 غافل نیم و یکان یکان من بر خود شب و روز می شمارم
3 سر جمله آن به طبع و خاطر من بر دل و جان همی نگارم
4 چون ایزدم از بلا برآرد آن از دل و جان همی برآرم
1 بتی یافتم دوش گفتم به حرص که امشب جماعی فراوان کنم
2 رگ من بخسبید و خفته بماند ندانستمش تا چه درمان کنم
3 بدو گفتم ار چاره آن کنی که این لت شود تا در انبان کنم
4 حقیقت تو را آنچه باید ز من به جای تو از مردمی آن کنم
1 من مایه عدل و مایه جودم سلطان ملک ارسلان مسعودم
2 خورشید جهان فروز شد رأیم باران زمین نگار شد جودم
3 محمود خصال و رسم و ره رانم زیرا شرف نژاد محمودم
4 با قوت و قدرت سلیمانم زیرا از اصل و نسل داودم
1 چه خدمت کرد شاها بنده تو که با توست این چنین اعزاز و اکرام
2 ولیکن خسروا تو آفتابی که هست این گیتی از تو گشته پدرام
3 تو دریایی و از دریا همه کس لالی و درر یابد به اقسام
4 تویی بارنده ابر و ابر دایم ببارد یکسره بر خاص و بر عام
1 ملکا بنشین بر تخت به کام می مشکین خور در زرین جام
2 هیبت سوزان خود خنجر توست بر مکش خنجر زرین ز نیام
3 حشمت عدل علایی به جهان قهرمان تو تمام است تمام
4 مر تو را چرخ مطیع است مطیع مر تو را دهر غلام است غلام
1 ابرم که همی ز دریا بردارم وآنگاه همی به دریا بر بارم
2 از خواجه عمید همی گیرم مدحی که همی تو را دارم
3 مادح شدمش گر چه نه طماعم بنده شدمش گر چه ز احرارم
4 در آفتاب دولت او دایم مانند چرخ عالی مقدارم
1 ای بزرگی که همتت گوید من به قدر آسمان دوارم
2 مهر مانند بر جهان تابم ابر کردار بر زمین بارم
3 من که مسعود سعد سلمانم خویش را بنده تو انگارم
4 خدمتت را به دیده کوشانم مجلست را به جان خریدارم
1 ای تو بحر و فضایل تو درر وای تو چرخ و مکارم تو نجوم
2 ای به حری به هر زبان ممدوح وی به رادی به هر مکان مخدوم
3 لیکن اینجا موانعی است مرا که در آن هست عذر من معلوم
4 زی تو خواهم همی که بفرستم هر دو سه روز خدمتی منظوم