1 ای بخت بد که هیچ نبودم من از تو شاد هر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشم
2 بس آب گرم و باد خنک هر شبی که من از دیدگان ببارم و از سینه برکشم
3 یا پاره کن به قهر گریبان عمر من یا دامنی بده که بدان پای درکشم
1 ای نسیم صبا تحیت من برسان نزد خواجه ابراهیم
2 آنکه چون خلق او نداند بود در بهاران به باغ بوی نسیم
3 ای کریمی که در کرم چون تو مادر مکرمت نزاده کریم
4 ای ز تو برده منعمان نعمت وای تو را بر مقدمان تقدیم
1 از وفات امیر یعقوبم تازه تر شد وقاحت عالم
2 آنچنان شخص را که یار نداشت جان ستاند چه گویم اینت ستم
3 گوهری بود در هنر که ازو فخر می کرد گوهر آدم
4 گفت و از گفته برنتافت عنان کرده و از کرده برنداشت قدم
1 این چنین روز مر حریفان را پای باید کشید در دامن
2 میزبان نیز کعبتین خزان سیم آسا ز خانه روشن
3 این چه گوید که هفت بخشیده وآن دگر گویدش بزن بر من
4 گویدش میز نصر آزاده می نبینی سبک مترس و بزن
1 چو من جریده اشعار خویش عرض کنم نخست یابم نام تو بر سر دیوان
2 سزد که نام من ای نامدار ثبت کنی؟ به کلک غفلت در متن دفتر نسیان
3 مرا مدار به طبع هنر گران و سبک که من به سایه سبک هستم و به طبع گران
4 بجز مراد نکویی نکو مدار که من بهر نکویی حقم به هر بها ارزان
1 به خدمت آمد فرخنده فصل فروردین مهی که تازه ازو گشت عز و دولت و دین
2 خجسته باد بدان شاه سرفراز کز او رسید رایت شاهی به اوج علیین
3 ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود که شهریار زمانست و پادشاه زمین
4 خدایگانی شاهنشهی جهان گیری که چرخ زیر قدم کرد و ملک زیر نگین
1 دوشم جمازه به کف آمد کش با بور خویش گفتم جولان کن
2 الحق معید بچه دیدم گفتمش گفتگوی به پایان کن
3 ما را فروش جامه ها کنند کار سپید چرخ به سامان کن
4 گفتا تو این ز من نخری دانم گفتم خرم بهاش تو ارزان کن
1 بوستان شد همچو روی دوستان باز روی دوستان چون بوستان
2 بوستان با دوستان خوشتر کنون ایخوشا در بوستان با دوستان
3 دوستان را خیز و دستانی سرای ای به خوبی در زمانه داستان
4 باستانی باده ای ده چون عقیق من به یاد خسرو گیتی ستان
1 گر چه پیوسته همه از زر و سیم گنجها پر کند این کوه کلان
2 طرف های کمرش برف و یخست بخل از این بیش نباشد به جهان
1 راز در گرمی سخن زنهار تا نجوشد ز لفظ تو بیرون
2 گرت کتمان آن بکاهد تن به کت اظهار آن بریزد خون