آمد ای سید از منوچهری دامغانی قصیده-قطعه 24
1. آمد ای سید احرار! شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود
1. آمد ای سید احرار! شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود
1. باد نوروزی همی در بوستان سامر شود
تا به سحرش دیدهٔ هر گلبنی ناظر شود
1. صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود
و گر امروز شکیبا شد فردا نشود
1. ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
1. بر لشکر زمستان نوروز نامدار
کردهست رای تاختن و قصد کارزار
1. هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
1. با رخت ای دلبر عیار یار
نیست مرا نیز به گل کار کار
1. به دهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور
1. نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر
با طالع مبارک و با کوکب منیر
1. نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
1. عاشقا رو دیده از سنگ و دل از فولاد ساز
کز سوی دیگر برآمد عشقباز آن یار باز
1. آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامگارا! کار گیتی تازه از سر گیر باز