1 ز ضعف و صحت تن یار صرف خواندن از من سوال کرد ز لفظی که آن فصیح بود
2 نظر بجانب قدش فکندم و گفتم الف مقابل عین است چون صحیح بود
1 چو همدمی و مصاحب بجای چنگ ای نی تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند
2 بگو به صاحب نی مطربا کزان تیزی اگر ملول شوی صاحب دگر گیرند
1 باغی است پر از گل معانی دیوان کمال تازه اش دار
2 شعر دگران چو خار اشتر پیرامن او بجای دیوار
3 تا سنبل و نرگسش نچینند دزدان گل ریاض اشعار
1 نکهت پیراهنت آمد بمن یافتم جان نوی از رایحه
2 خوانده بودم فاتحه وصل ترا شد قبول الحمدالله فاتحه
1 صاحبا شوکت دی ماه بان پایه رسید که زحل کرسی نه پایه به هیزم بفروخت
2 بر قد هیچکس ایام قبایی نبرید که طمع چشمه خورشید بان چشم ندوخت
3 میکند باد برفتن حرکتهای خنک مگر این شیوه ز زهاد ریایی آموخت
4 با همه ذوق درون گرم نشد وقت کمال تا که در خلوت او دمبدم آتش نفروخت
1 دوش گفتم خلیل اچکو را تا کی این لهو و چند عیش و نشاط
2 گفت شیخا برو تو خود را باش کل شاه برجلها استنباط
1 ای بلبل خوش نغمه ز ما باد سلامت مرغ که در سدره همین نغمه سراید
2 هر نام تو از آن شد خرد از ما در فطرت کاین خرده شناسی همه از طبع نوازید
3 هر نقش که در پرده نهفتی زنی و چنگ چون ماه نوش زهره بانگشت نماید
4 نام سخن بنده بر آور به غریبی کاین کار غریب است و زدست تو برآید
1 جستم از یاری نشان آن پسر کاب حیوانست جویای لبش
2 گفت بیگناهان بجیحونش طلب کان زمان باشد خلاص از مکتبش
3 هر نماز دیگری آیم برون جانب جیحون و جویم لب لبش
1 چوحاجی احمد کل از در شیخ جدا افتاد زو افغان برآمد
2 روان بر منظر آن حاجی نی زن طربناک و خوش و خندان برآمد
3 چو تابستان رسید و شد هوا گرم کدو افتاد و بادمجان برآمد
1 یکی شعر سلمان زمن بنده خواست که در دفترم زآن سخن هیچ نیست
2 بدو گفتم آن گفته های چو آب کز آن سان دری در عدن هیچ نیست
3 من از بهر تو مینوشتم و لیک سخنهای او پیش من هیچ نیست