آثار کمال خجندی

صفحه 9 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت

2 گر خامه براند گذری پهلو نامش در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت

3 پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت

4 از دید. گر از سودن پایش نرود نور سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت

1 شب سوی ما هوس آمدن است آن مه را دیدهها پاک بروبید به مژگان ره را

2 تا تو بر گوشه نشینان گذری چشم و مژه آب و جاروب زده صومعه و خانقه را

3 بچه منصوبه ندانیم بریمت به وثاق تو شهی می توان برد به بازی شه را

4 جان ما بیش مسوزان چو بر آوردی خط دود برخاست منه بر سر آتش که را

1 رفتم از دست من بی سر و پا را دریاب پادشاهی ز سر لطف گدا را دریاب

2 بی گل وصل دل آزرده شد از خار فراق بلیل خسته بی برگ و نوا را دریاب

3 بر درت دیر به دیری که روم گر به رقیب که با عاشق دیرینه ما را دریاب

4 زیر لب این همه دشنام دعاگو چه کنی لطف کن بوسی و مقصود دعا را دریاب

1 دلم رفته و گم شد در آن کو مرا توان یافت گر اوست دلجو مرا

2 صبا آمد و رفت عقلم به باد ز زلف که آورد این بو مرا

3 رقیبش بدم گفت و دانست راست دریغا ندانست نیکو مرا

4 مرا عاقبت خواهد آن غمزه کشت چنین گر نباشد بکش گو مرا

1 آن رخ از مه خجسته فال تراست لب ز کوثر بی زلال تر است

2 زان سر زلف چون پر طاوس مرغ جانم شکسته بال نر است

3 ازو کی رسد به دانه خال که ز موری ضعیف حال تر است

4 سر سودائیان به خاک رهش از سر زلف پایمال تر است

1 در چمن می رفت ذکر قامت دلدار ما سرو دامن بر زد و آمد به بستان راست پا

2 تا چرا پیراهن اول آن تن نازک بسود می کند از غیرت آن در برش گرمی قبا

3 ما نکو دانیم شکر نعمت و حق نمک زیر آن لب از تو یک دشنام و از ما صد دعا

4 گفته ای دستت برم گر مرحبا خواهی زمن گر بدان ساعد کشی تیغت هزارت مرحبا

1 ای به جان عاشقان خریدارت غمزها نیز کرده بازارت

2 گر کنی قصد کشتن یاران در چنین کارها منم بارت

3 تا تو آرام جان ز ما رفتی رفت آرام جان ز رفتارت

4 نیم کشته شدم به یک دیدن کاشکی دیدمی دگر بارت

1 آن شوخ که رفت از بر ما باز کجا رفت دور از نظر اهل وفا باز کجا رفت

2 جان تازه کنان بر سر بالین ضعیفان نا آمده چون باد صبا باز کجا رفت

3 درد دل رنجور مرا زان لب جانبخش تا راده بشارت به شفا باز کجا رفت

4 آن شاه کزو خانه دل شاه نشین بود از کلبه احزان گدا باز کجا رفت

1 از آن لب شنیدن حکایت خوش است سخن های شیرین به غایت خوش است

2 به ابرو رخش آیت حسن خواند که خواندن به محراب آیت خوش است

3 نیاید ز تو خوب جور و ستم که از خوب لطف و عنایت خوش است

4 سر کوی تو خوشتر است از بهشت زهر روستائی ولایت خوش است

1 مکش بر هر دلی تیر و مکش باز از حسد ما را کزان مژگان رصد ناوک صد ویک می رسد ما را

2 به هجران جنگها داریم بیزلف و دهان تو از آن میم ودر دال امروز می باید مدد ما را

3 رقیبا چند چون آب از تو باشه پای من لرزان را رها کن باغبان یک دم به پای سرو خود ما را

4 دل ما می کشد خطی که آمد جانب رویت همیشه جانب روی نکو دل می کشد ما را

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی