آثار کمال خجندی

صفحه 11 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 خطت سبز و لبت مشک و گلاب است دهانت ذره رویت آفتاب است

2 تو گنج حسن و بس خانه دل که از شوق چنین گنجی خراب است

3 دل من بی به روی تو سوزان چو کتان از وجود ماهتاب است

4 شبی کان آستان بالین من نیست چه جای بستر و چه جای خواب است

1 درد من گویید با یاران که درمان یافت نیست پار، درمان‌است درمان چیست چون آن یافت نیست

2 دل سکندروار خواهد تشنه‌لب جان برفشاند از دهانش چون نشان آب حیوان یافت نیست

3 بر جراحت‌های پیکان خسته آن غمزه را نوش دارو جز در آن لب‌های خندان یافت نیست

4 کس نمی‌یابم که رحمی بر غریبان آورد گوییا در شهر خوبان یک مسلمان یافت نیست

1 گر مرا از نظر انداختی این هم نظری است هر جفائی که رسد از تو وفای دگری است

2 دل مجروح مرا هست برآن تیر گرفت که چرا از حرم خاص تو او را گذری است

3 باش تا حسن نو روزی به ظهور انجامد که از آن روز هنوز این رخ زیبا سحری است

4 ای حسود از سر کین عیب محبان تا چند عیب خود بین تو که پنداشتهای آن هنری است

1 عشق از نام و از نشان یکتاست بینشانی نشان مرد خداست

2 هر را از مقام بی رنگی رنگی ز رنگ او پیداست

3 خلعت عشق نیست لایق عقل کاین قبا بر قد دل آمد راست

4 دل چه و دین کدام و عقل کدام عشق را دل کجا و صبر کجاست

1 گر مرا سر رود اندر غم جانان غم نیست عاشق شیفته دل را خبر از عالم نیست

2 عهد بستی که دگر از تو نه بردارم دل ترسم آنست که پیمان بنان محکم نیست

3 دارم از دست تو بسیار شکابت لیکن با که گویم که درین حال کسم محرم نیست

4 جز به میل تو ندارد دل مسکین ذوقی بلبل سوخته را باغ و گلستان کم نیست

1 خطت چو خضر به آب حیات نزدیک است به آن لبان چو شکر نبات نزدیک است

2 ز خاک پای تو سر سبزی ایست سرها را به این سخن سر زلف دوتات نزدیک است

3 نشان کوثر و طوبی که میدهند از دور به چشم ما وقد دلربات نزدیک است

4 حکایت دل پرخون ما پرسش از جام که پیش لعل لب جانفزات نزدیک است

1 روزی که به من ناز و عتابت به حساب است آن روز مرا روز حساب است و عذاب است

2 گفتی پس قرنی ز جفایت بکشم دست فریاد من از دست تو باز این چه عتاب است

3 خواهند شدن صید و تا ماه ز ماهی کز عارض و زلف تو بسی شست در آب است

4 گرد لب و رخسار تو جان بر سر آتش از ذوق نمک رقص کنان همچو کباب است

1 بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است وین کار خرابی همه از حب شراب است

2 جانم به عذاب است ز مخموری دوشین ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است

3 چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده وین چرخ گران از پی ما چون به شتاب است

4 زاهد که شود غره به زهدی که ندارد آن زهد فریبنده او نقش سراب است

1 سرو قدت روان لبت جان است جان من این روان من آن است

2 حلقه حلقه اگر نه مست نواند در گوش تو از چه غلطان است

3 یادگارم ز تیر غمزه تو بر دل خسته داغ پیکان است

4 دیده در علم دید؛ درانی است تا در کنار این معانی نه حد باران است

1 از کویت بفردوس اعلی دری است نثار در تست هرجا سری است

2 تو رضوان نوشین لبی و شراب ز دست تو هر قطره ای کوثری است

3 تو از رحمتی آبت و بند زلف ز طاوس بر روی آیت پری است

4 مرو همچو بیانی از پیش چشم درین گوشه بنشین که خوش منظری است

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی