آثار کمال خجندی

صفحه 88 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 ای لب و گفتار تور شیرین همه گرد رویت خال و خط مشکین همه

2 خوش نمودت خال پیش خط ولی عارضت خوشتر نماید زین همه

3 گرچه با خال و خطت جان سوختی دوست میدارم ترا با این همه

4 گر ز خوبان ختا خواهی خراج سجده آرندت بتان چین همه

1 با تو در دل نبایدم رخ ماه ی رخ نیارد شدن به خانه ماه

2 در شمایل قد تو لطف خداست هست لطف خدا به تو همراه

3 بینمت دایم و چنان دانم که نکردم هنوز نیم نگاه

4 گر گناهست در رخ تو نظر باد چشم پر آب غرق گناه

1 قدمت آن با الف با سرو سیمین بگویم راست هم آنی و هم این

2 خط سبزت زرخ دل بردن آموخت که طوطی گیرد از آئینه تلقین

3 از بیماری مرا درد سری نیست چو خاک آستان نست بالین

4 برویت زلف را طی مکانست که شب در روم باشد روز در چین

1 ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه بر روی روز نقطه خالت شب سیاه

2 رخسار توست حجت اقرار عاشقان هستت بر این سخن خط عنبرفشان گواه

3 وصف قمر به روی تو گفتم بگفت عقل در آفتاب و ماه چه گویی حدیث شاه

4 خواهم که روی خویش به رویت نهم ولیک هرگز که دیده خرمن گل همنشین کاه

1 دل است جایش و با دیده فتاده به خون بدین خوشیم که باری از این دو نیست برون

2 عجب مدار که پروانه شب نیارامید که شمع لیلی حسن است و عاشقش مجنون

3 فزون ز ماه نوست ابرویت به صد خوبی که صد بود چو بگیرند در حساب دو نون

4 چو همنشین قدت شد دل اضطراب نمود ز دل سکون رود ار با لف شود مقرون

1 دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو مرا آن زبان کو ترا آن دهان کو

2 کمر گفته بودی که بندم بخونت کمر خود ببندی نگونی میان کو

3 دلت زود گفتی بر آتش نشانم نشانی ولیکن ازین دل نشان کو

4 فشاندم سر زلف نو ریخت جانها برین در چو من عاشق جانفشان کو

1 چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن

2 من دل سیه چو خالت نکنم شکیب از آن لب ز شکر کجا تواند مگس احتراز کردن

3 بسؤال بوسه از ما چه کنی به خواب چشمان در منعمان نشاید بگدا فراز کردن

4 رخ خوب باز بگشا که قیامت است بیتو چو قیامت است باید در خلا باز کردن

1 ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو مرحبانی نزده دست کشیدیم از تو

2 دل که در عشق تو خود را به غلامی بفروخت تا به هیچش ندهی باز خریدیم از تو

3 سالها گرچه نهادیم به تو چشم امید جز جفا و ستم و جور ندیدیم از تو

4 هر سؤالی و دعانی که بر آن در کردیم غیر دشنام جوابی نشنیدیم از تو

1 امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن دشمن چه تواند کرد چون دوست بود با من

2 آورد صبا بویی از مصر سوی کنعان یعقوب صفت ما را شد دیده بدان روشن

3 چون غنچه دل بشکفت از بوی نسیم وصل خار غم هجران را از دیده روان بر کن

4 در مانظری می کن با ما سخنی می گو تا کور شود حاسد تا لال شود دشمن

1 توش کن خواجه علی رغم صراحی شکنان بادی تلخ به یاد لب شیرین دهنان

2 بطلب بافت نشانه از لب شیرین فرهاد ره سوی لعل نبردند به جز کوه کنان

3 خاک بر فرق کسانی که زر و سیم به خاک باز بردند و نخوردند به سیمین دقنان

4 دوش رفتم به چمن از هوس بلبل و گل این یکی جامه دران دیدم و آن نعره زنان

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی