آثار کمال خجندی

صفحه 90 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 چاره کس نکند غمزه خونخواره تو خون نگرید چه کند عاشق بیچاره تو

2 کرد با خاک سر و جان عزیزان هموار داغ پیوسته و درد غم همواره تو

3 هر کسی راز دل ریشه بود ناله و آه ناله ماه ز دل سختتر از خاره تو

4 انه منم از وطن افتاده غریب نو و بس ای مقیمان و غریبان همه آواره تو

1 چو در جان کرد و دل جا غمزه تو میان مردمش خواننده جادو

2 به تیر تو شکاری را نظرهاست که بیند از قا سوی تو آهو

3 به جنت بیشتر سوزند مردم اگر باشد بحور این چشم ابرو

4 چو خاک پا فروشی بر کشیده دو چشم تر بسازیمش ترازو

1 ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنان دل من عاشق نام تو زبان نیز چنان

2 نور محض است عذار تو جبین نیز چنین بر غیبیست دهان نو میان نیز چنان

3 شد دوانهسوی تو اشکم چو خرامان رفتی سرو کم رفت چنین آب روان نیز چنان

4 گر چه گه ظاهر و گه چون دهنت پنهانی آشکارا همه لطفی و نهان نیز چنان

1 دل من عاشق باریست که گفتن نتوان روز و شب در پی کاریست که گفتن نتوان

2 این همه چهره که کردیم به خونابه نگار از غم روی نگاریست که گفتن نتوان

3 دیده زاندم که زخون خاک درت شست به اشک بر دل از دیده غباریست که گفتن نتوان

4 دامنه چون تو گلی کی به کف آرم که رقیب در تو آویخته خاریست که گفتن نتوان

1 بار اشکم دید و شد بر من رحیم سائلان را دوست میدارد کریم

2 بر بناگوشت ز مسکینی دو زلف هر دو می افتند بر بالای سیم

3 چشم مستت ترک یک لخت است لیک دل به نیع نیز می سازد دو نیم

4 زان سر زلف و دهان دل خون شدست حول سود چون دال پیوندد به میم

1 نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم کاغذی بافتم و قند دروه پیچیدم

2 آن خط از شوق کشیدم من گریان در چشم حرف حرفش چو قلم گریه کنان بوسیدم

3 نامه را نیمه به خون سرخ شده و نیمی زرد نقش آن نام چو بر دیده و رو مالیدم

4 نقطه آن دهن امکان که ببوسم به خیال که چو پرگار به گرد تو بس گردیدم

1 راز عشقت ز دل آمد به زبان مهر در ذره نهفتن نتوان

2 گفتی از چشم تو خون می آید هرچه می آید ازو در گذران

3 دهنت دیدم و گفتم شکر است گفتمت هرچه خوش آمد به دهان

4 الاف اگر زد به قدت سرو چمن گویش اینک گز و اینک میدان

1 آه که خاک راه شد دیده من به راه تو کرده چرا کاه چهره‌ام فرقت عمرکاه تو

2 بر دل من جفای تو بس که نهاده بار غم غیر نبرده پی بدان چون شده بارگاه تو

3 بنده‌ام و به جز درت نیست پناه من دگر چون تو پناه بنده باد خدا پناه تو

4 شاه بنانی و ترا کشته عشق لشکری نیست شهان ملک را بیشتر از سپاه تو

1 برهگذار قد بار دیدم از ناگاه کدام قد الفی بود در میانه راه

2 کدام الف که ز لطفش الف ندارد هیچ به طبع راست ازین حرف شده کسی آگاه

3 نظارة به تماشاگهی نمی بینیم به از جمال تو چندانکه می کنیم نگاه

4 فرشته شوق رخت گر گنه نویسد و جرم صحیفة عمل بنده بر بود ز گناه

1 بی لب ساقی مرا می فرود در گلو نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو

2 پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر باده کجا میبرم با لب او کرده خو

3 محتسب خم شکن گر کدویی میشکست من شکنم هم سرش گرچه کم است از کدو

4 چون بکشی خوان حسن لب ز نظرها بپوش ورنه گدایان کنند از پی حلوا غلو

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی