آثار کمال خجندی

صفحه 82 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 اگر دشنام می گونی مرا گو که از جانت دعاگویم دعاگو

2 چو گونی ناسزای هر که خواهی منت پرسم کرا گفتی تراگو

3 روم گفتی و دردی آورم باز چو درد آوردی ای مونس دراگو

4 تو خوش می آی و می مینوش و میرو کسی را خوش نمی آید میاگو

1 دلم ترسد در آن زلف خمیده شب است آری و سرهای بریده

2 اگر گل عندلیبانرا نکشته است چه خونست این بر آن دامان چکیده

3 برخه اشکم گرو برده ز سیماب چو بر بالای زر با هم دویده

4 دل ما دیده جان غم خویش چه نیکو دیده ای نور دیده

1 زهی زان قامت رعنای دلجو که چون سرو ایستاده برلب جو

2 گواهی میدهد روی نکویش که این حور آمده از باغ بینو

3 دل از نیر نگاهش صید گردید کماندار است آن پیوسته ابرو

4 برغم خوبرویان آن پری رخ خوش اخلاق است وخوش رفتار و خوشخو

1 دل سوی او رفت جان هم گو برو جان و سر گو در سر دلجو

2 گر سر شوریده چون گو برفت برو بر سر چوگان زلفش گو

3 تا نیفتد راز ما برروی روز برو ای سرشک امشب ز پیش رو برو

4 جوی چشم آب روان دارد هنوز گر ملولی لب لب این جو برو

1 دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و

2 اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و

3 براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و

4 بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو

1 بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره برون شدند ز هر گوشه مردمان بنظاره

2 چو طفل دیده رسن باز شد به حلقه زلفش ستاره سوخته ام زآن بمن نساخت ستاره

3 ساخت با من بیطالع آن ستاره دولت شبی که به نبود چشم پر بود ز ستاره

4 شب فراق تو از اشک پرترست دو چشمم نظره مکن برخ زرد ما و جامه پاره

1 زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد و آه راه ازین گونه است بسم الله که دارم عزم راه

2 مهر او دعوی کتی آواز ثریا بگذاران نشنود قول تو کس تا نگذارانی این گواه

3 دی نظر می کردم آن روی و ازین به دولتی من ندیدم در جهان چندانکه می کردم نگاه

4 گر گه کاری شمارند آرزوی روی دوست ما چگونه روی او بینیم با چندین گناه

1 ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان ما را به ما گذارید باران و مهربانان

2 از بیم بد زبانان بردن نمی توانیم الا به زیر لبها نام شکر دهانان

3 با چشم و غمزه تو افتاده جان شیرین همچون مویزه امانت در دست ترکمانان

4 خال تو خورد خونم تا داشت باغ آن رخ آری حرام خواره باشند باغبانان

1 در پای تو تنها به سر ماست فتاده خلقیست به آن خاک قدم روی نهاده

2 از بیم رقیب تو کزین در همه را راند خون مژهای پیش تو یک دم نستاده

3 دل مهر لب لعل تو دارد همه دانند پیدا بود از جام تنک جوهر باده

4 شرمنده نیم از دهن او بدو بوسی کآن وعده بسی داده ولی هیچ نداده

1 هرگاه که به ناکامی دور از لب بار افتم چون خسته بی مرهم مجروح و نگار افتم

2 مخمور و خراب آمد جان بیلب نوشینش چون می نبود لابد در رنج خمار افتم

3 هرجا نظر اندازم بی تو به درخت گل از گریه به بالایش چون ابر بهار افتم

4 آن بار به من صد ره نزدیک ترست از من گر دور به صد منزل از بار و دیار افتم

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی