آثار کمال خجندی

صفحه 81 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم سخن مختصر خوب چو شگره گفتیم

2 عارضت را که شد از خال و خط آلوده به مشک پیش دل سوختگان شمع معتبر گفتیم

3 چون به وصف رخ تو روز شد امشب شب ما صفت زلف سیاهت شب دیگر گفتیم

4 دل ز مشکینی آن خال حدیثی میگفت چون به زلف تو رسید آن سخن از سر گفتیم

1 بی تو مرا خواب و خیال وصال آن همه خوابست به چشم و خیال

2 جانسوی بالای نو بیدله نرفت مرغ به بالا نرود جز به بال

3 حاجتم از روی نو یک دیدنست دور محل نظرست و سؤال

4 بر ورق گل قلم صنع را خوشتر از آن نقطه نیفتاد خال

1 پری به حسن و لطافت نداشت با همه حال هر آنچه در رخ تست ای مه خجسته جمال

2 نگار سرو قد گلعذار پسته دهن بت شکر لب بادام چشم مشکین خال

3 اگرچه ابروی خوبت به دلبری طاقت است بر آفتاب جمال تو هست جفت هلال

4 مرا امید وصال تو چون ز باد هواست نشان کوی تو میپرسم از نسیم شمال

1 ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم کز چرخ شیشه باز جگر خون چو ساغریم

2 کشتیست جام باده و غم بحر پر ز موج کشتی روانه ساز کزین ورطه بگذریم

3 مطرب طلب کنیم و به بزم آوریم چنگ ور چنگمان بدست نیاید نی آوریم

4 رند شرابخانه به سر می‌برد سبو ما هم بر آن سریم که با او به سر بریم

1 لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال درد آن حال نداری به همین درة بنال

2 تو و مسئوری و سجاده و طاعت همه عمر ما و سی و نظربازی و رندی همه سال

3 ما نه آشفته نقشیم که در آب و گل است نظر پاک نباشد نگران بر خط و خال

4 هر کس از مائدة وصل نصیبی طلبید تا کرا بخت نشاند به سر خوان وصال

1 بار هر چند به ناحق طلبه آزارم گر ازوه باشدم آزار ز حق بیزارم

2 اگر اندیشه از حرمت خونم نکند به حق و حرمت باری که به آن هم بارم

3 با خیالش چو حکایت کنم از چشم پر آب گوش دارید که در می چکد از گفتارم

4 دل از آن روی چو مه روی به ایمان آورد ورنه میکرد ز زلفش هوس زنارم

1 اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده

2 باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده

3 از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را گلبرگ عارض تو هرجا که بر کشیده

4 سیب ذقن رسد خود با من چو دیدم آن رخ از آفتاب گردد هر میوه رسیده

1 عاشقی چیست مقیم در جانان بودن روی بر خاک در دوست به عزت سودن

2 ترک جان گفتن و از تیغ نچیدن روی سر قلم کردن و این راه بسر پیمودن

3 در غمش بودن و بستن دهن از جوهر راز در نو پیوستن و سر تو بکس نگشودن

4 باختن در خم چوگان سر زلف تو جان و آنگهی گوی سعادت زمان بر بودن

1 آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین داغ هجران جان تنها برنتابد بیش ازین

2 تن که چون مونی شد از غم چنده بنمایم بدوست زحمت مو چشم بینا برنتابد بیش ازین

3 پیش بار سرو بالا آفتاب و ماه را دعوی خوبی به بالا برنتابد بیش ازین

4 همچو آب از لطف میتابد بر سیمین یار هیچ سرو سیمتن را برنتابد بیش ازین

1 سرو می ماند به قد یار من ز خاک پای سرو از آن رو شد چمن

2 می کنند از لطف خود با تو حدیث غنچه و سوسن زبان بین و دهن

3 گل ترا و او مرا یار عزیز صحبت بوسن به از صد پیرهن

4 زلف تو دائم رسن تابی کند تا کشد دلها از آن چاه ذقن

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی