ای دل ریش من از جور تو غمگین از کمال خجندی غزل 921
1. ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه
لبت از خوردن خونم شده رنگین گونه
...
1. ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه
لبت از خوردن خونم شده رنگین گونه
...
1. ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه
مردم دیده که باشد؟ که کند در تو نگاه
...
1. ای روان گرد درت اشک روان پیوسته
به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته
...
1. ای شیشهٔ دل ما در زیر پا شکسته
سنگیندلی گزیده عهد و وفا شکسته
...
1. ای لب و گفتار تور شیرین همه
گرد رویت خال و خط مشکین همه
...
1. ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده
لیکن جمال خوبت رشک فرشته دیده
...
1. ای منت جانفشان دیرینه
داغ عشقت نشان دیرینه
...
1. ای نبات قد سبزت شکرستان همه
قد شمشادوشت سرو خرامان همه
...
1. به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده
را به گوشه محراب ها دعا کرده
...
1. با تو در دل نبایدم رخ ماه
ی رخ نیارد شدن به خانه ماه
...
1. باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه
کو گذر می کند از کوی نو ناگه ناگه
...
1. برهگذار قد بار دیدم از ناگاه
کدام قد الفی بود در میانه راه
...