آثار کمال خجندی

صفحه 74 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 به حسن خلق بستان دل ز عشاق که وجه احسن آمد حسن اخلاق

2 گل از روی تو گوئی نسخه گیرست که جمعش آمد از هر گونه اوراق

3 دل از سودای آن ابرو عجب نیست که نکند سود دارد مابه ها طاق

4 کمال ار گفتی از دل غرق خونم بیان واقعی کردی به اغراق

1 شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم به ناله همدم و با درد همنشین باشم

2 مرا که مهر دلفروز در دلست چو صبح به صادقیست که بی آ. آنشین باشم

3 گرم مجال بود در حریم حضرت دوست چرا مقید فردوس و حورعین باشم

4 ترا که خرمن مشک است گرد ماه چه باک اگرچه من ز گدایان خوشه چین باشم

1 ز رویم وقت کشتن می رود رنگ که میترسم بگیر تیغ او زنگ

2 گذشت از خون من نارانده شمشیر چه حکمت بود پیش از آشتی جنگ

3 به بازی گل زدم ناگه برو گفت چرا بر شاخ نازک میزنی سنگ

4 چو بوسی میدهی باریه روانتر که دارم با دهانش فرصتی تنگ

1 ز ابرویت به محراب نیازم سر زلفت برد عقل نمازم

2 نظر کج بأختی گفتی به آن زلف دو رخ دارد چگونه کج نبازم

3 سر زلفت مرا عمر دراز است خداوندا بده عمر درازم

4 کمال از بندگان ماست کوئی بدین اقبال دایم سرفرازم

1 مرا گویند عاشق گرد و بیدل چه کار آید مرا تحصیل حاصل

2 حدیث آب چشم خویش با دوست نگفتم کأن حدیثی بود نازل

3 مرا چون دید گریان گفت رفتم که باران است و خواهد راه شد گل

4 چه اختر بود کامشب بر سرم تاخت که به در خانه من ساخت منزل

1 بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم

2 چو از دردت به در کعبه رفتم و بنشستم کبوتری ز حرم بانگ برکشید که قم قم

3 مرا که می رسد از غیب صد لطیفه شیرین چو می رسم به دهان تو می شود سخنم گم

4 بیار جام خمار اشکنی به جان تو ساقی که سرگرانم و سوگمد میخورم برخم

1 مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلیل همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل

2 آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل

3 مینماید رخت افروخته تر از سر زلف چون چراغی که در او نور فزاید ز فتیل

4 روشن است از مه ما خانقه امشب صوفی شمع بنشان به کناری و رها کن قندیل

1 سر بر در توأم بنگر سربلندیم ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم

2 گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم

3 خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم

4 گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم رحمی بیار بر من و بر مستمندیم

1 با تو از دل نشانه یافته‌ام خبر از دزد خانه یافته‌ام

2 هرچه گم شد مرا گمان بر تست جویمت چون بهانه یافته‌ام

3 تا شدم گم به کوی محنت دوست دولت جاودانه یافته‌ام

4 سجده‌ها کرده‌ام سر خود را را دارند تا بر آن آستانه یافته‌ام

1 من که از وصل تو ای دوست جدا می باشم سال و مه منتظر وصل شما می باشم

2 درد عشق تو مرا کشت دوا کن جانا کاندر این درد به امید دوا می باشم

3 صبحدم باد صبا چون ز تو آرد پیغام همه شب منتظر باد صبا می باشم

4 به تمنای وصال تو که بابم روزی اندر غم و هجران و بلا می باشم

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی