آثار کمال خجندی

صفحه 6 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 سیری نبود از لب شیرین تو کس را کس سیر ندید از شکر ناب مگس را

2 نالان بر سر کوی تو آییم که ذوقی است در قافله کعبه روان بانگ جرس را

3 با صبح بگویید که بیوقت مزن دم امشب شب وصل است نگه دار نفس را

4 زلف تو که شبرو شده زو زاهد و عابد از خرقه پشمینه غنی ساخت عسس را

1 چشمت به غمزه کشن من بیگناه را خود زلف را چه گویم و خال سیاه را

2 با آه و روی زرد ز خالت شدیم دور باد آمد و ز دانه جدا کرد کاه را

3 مردم ز مه حساب گرفتند سالها نگرفت در حساب جمال تو ماه را

4 جوهر که قیمتی است کشندش به احتیاط من هم به دیده می کشم آن خاک راه را

1 چشم و ابروی تو گویند که در مذهب ما حق بود کشتن عشاق و علیه الفتوی

2 با رقیب ار بسر من تو شبیخون آری او میا گو بسر من همه وقتی تو بیا

3 مثل است اینکه بود مردن با یاران عید کشت غم وامق و مجنون تو بکش نیز مرا

4 هر چه خواهم من از آن لب تو بلا دفع کنی بخششی کن به گدایی که کند دفع بلا

1 حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب

2 بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب

3 ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش چون منت مسکین ترم اول به من در آن نصیب

4 گفته بودی بر دلت خواهم زدن نیر دگر بارب این دولت چه خوش بودی که بودی عنقریب

1 بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما

2 دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما

3 مفلسانیم که در دولت سودای غمت حاصل هر دو جهان هیچ نیرزد بر ما

4 گر تو در مجمره غم دل ما سوزانی همچنان بوی تو یابند ز خاکستر ما

1 گر بری چون سر زلف این دل سودایی را با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را

2 من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد هیچ‌کاری به طلب عاشق هر جایی را

3 روی ننموده گرفتم که روی از بر ما به کجا می‌بری این خوبی و زیبایی را

4 چه ورنها که کهن کرد به دفتر گل سرخ تا بیاموخت ز رویت چمن‌آرایی را

1 مست عشقم ز خرابات میارید مرا تا ابد بر در میخانه گذارید مرا

2 باده پاک روان پیش من آرید دمی آخر از پاکروان چند شمارید مرا

3 من که امروز ز تسبیح به استغفارم پیش در صومعه مهجور مدارید مرا

4 دلم از زلف بتان سلسله دارد بر پای تا که از حلقه رندان بدر آرید مرا

1 دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را داغی بکش به سینه غلام کمینه را

2 زینسان که مشک زلف ترا سر نهاده است گردن کشی چراست به تو عنبرینه را

3 ترسم بر ابروی تو نهادن دل ضعیف کز طاقها شکست فتد آبگینه را

4 خال رخت ز بنده بدزدید عقل و دین شب با چراغ یافت متاع بهینه را

1 چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا مست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا

2 خرقه ارزق من باز به می گلگون شد عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا

3 داده پیش از دگران جام میم پیر مغان آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا

4 باده هر چند که خوردم به لبش تشنه ترم تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا

1 ای روشنی از روی تو چشم نگران را این روشنی چشم مبادا دگران را

2 یا حسن تو و ناز تو سوزی و نیازی جان نگران را دل صاحب نظران را

3 زاهد ز تو پوشد نظر و عقل فروشد آن بی خبران را نگر این بی بصران را

4 از پیش من آن جان جهان را گذرانید تا خوش گذرانیم جهان گذران را

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی