آثار کمال خجندی

صفحه 5 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 عنبرست آن دام دل با مشک ناب باز سنبل پر گل سوری نقاب

2 باز شعر سبز بر به سایبان با حریر ست آن به گرد آفتاب

3 درج باقوت است با آب حیات با نهان در لعل میگون در ناب

4 هر دم از لعل لب جان پرورت میرود سرچشمه حیوان در آب

1 کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را بهر شکار بلبلان بر گل نهادی دام را

2 پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را

3 ساقی رسید ایام گل خالیست از می جام مل آن به که در دوری چنین خالی نداری جام را

4 گفتی دهیمن عاقبت می از کف سیمین خود جان سرختی تا کی دهی این وعده های خام را

1 از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها

2 با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها

3 تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط افکند لب لعلت شوری به نمکدان‌ها

4 گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان‌ها

1 ای خط تو سبزی خوان بلا خال سیاه تو نشان بلا

2 لعل لبت کان دل من کرد خون خوانمش از درد تو کان بلا

3 زاهد خود بین به امید عطاست عاشق مسکین نگران بلا

4 داد نشانم کمرت زان میان باز فتادم به میان بلا

1 دوست می دارد دلم جور و جفای دوست را دوست تر از جان و سر درد و بلای دوست را

2 زحمت خود با طبیب مدعی خواهم نمود تا بسازد چاره درد بی دوای دوست را

3 چون مراد دوست جان افشاندن است از دوستان زودتر دریاب جان من رضای دوست را

4 در هوای او تواند داد عاشق سر به یاد لیک نتواند نهاد از سر هوای دوست را

1 بگذار در آن کوی من اشک فشان را تا دیده دهد آب گل و سرو روان را

2 مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ گلبرگ تحمل نکند بار گران را

3 دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش آسان نتوانند کشیدن دو کمان را

4 گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم دارم نگهش گفت نگه دار زبان را

1 دی چاشتگه ز چهر فکندی نقاب را شرمنده ساختی همه روز آفتاب را

2 تیغ ترا چه حاجت رخصت به خون ماست بر خلق تشنه حکم روانست آب را

3 بینم چشم مست تو بیمار سرگران این است شیوه مردم بسیار خواب را

4 دل سوخت در سماع و نمی ایستد ز چرخ رقصی ست گرم بر سرآتش کباب را

1 بعد از امروز آشکارا دوست می دارم ترا از تو چون پوشم نگارا دوست میدارم ترا

2 در وجود من ز هستی هر سر مویی که هست دوست میدارد مرا تا دوست میدارم ترا

3 خواه در دل باش ساکن خواه درجان شو مقیم گر در اینجایی ور آنجا دوست میدارم ترا

4 عارم آید پیش سرو و لاله رفتن در چمن تا بدان رخسار و بالا دوست میدارم ترا

1 از گلستان رخت حسن بتان یک ورق است حالیا از ورق عشق تو اینم سبق است

2 حسن گل کم شد و مشتاقی بلبل هم کاست عشق من برنوجوحسنت به همان یک نسق است

3 تا چرا در شب هجران توأم زنده هنوز تن رنجور من از خجلت آن در عرق است

4 اتفاق تو گر این است که خونم ریزی هرچه رأی نو دل و دیده بر آن متفق است

1 لعل درخشان نگر غیرت یاقوت ناب لاله سیراب بین پسته سنبل نقاب

2 تا شود از زلف او حجت خوبی تمام خط مسلسل کشید بر ورق آفتاب

3 ای گل ریحان تو سنبل بستان فروز طره مهپوش تو سلسله مشک ناب

4 از عرق روی تست عارض گل قطره‌ای چونکه ز شبنم فتد بر رخ نسرین گلاب

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی