1 دوش از در میخانه بدیدیم حرم را می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
2 فرمان خرد بر دل هشیار نویسند حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
3 ای مست گر افتی به سر تربت شاهان مشتاق لب جام بیابی لب جم را
4 پای ستم از ساحت جان گرد بر آورد بنشین و به می باز نشان گرد ستم را
1 اینچنین مشک در همه چین نیست این همه عطر در ریاحین نیست
2 این سخن شمه ای است ز آن سر زلف گرچه فکری درازتر زین نیست
3 گر بگویم به ماه میمانی ماه را خط و خال مشکین نیست
4 اگرت سرو بوستان خوانم بر سر سرو سبب سیمین نیست
1 چو زلف تو بود از تکبر دوتا به بادی بیفتاد مسکین ز پا
2 گشودن ز زلفت گره مشکل است درین شیوه مو می شکافد صبا
3 بکش دامن حسن چون گل ز ناز که بر قد تو دوختند این قبا
4 کس آن خاک ره جز به مژگان نرفت به چشم از پی آن رود توتیا
1 با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب
2 سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه س نا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب
3 تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او ر تر می نشینم منتظر چندانکه آید آفتاب
4 بعد از آن کان روی روشن آفتاب از دور دید گر برو بندی در از روزن در آید آفتاب
1 آن چه مروی است چه خوش رفتاری است آن چه طوطی چه شکر گفتاری است
2 آن چه شوخی و چه شهر آشوبی آن چه باری و چه خوش عیاری است
3 دل ما داشته در زلف نگاه بنگریدش که چه خوش دلداری است
4 پیش چشمش لب شیرین گویی شربتی در نظر بیماری است
1 طریق عشق میورزی رها کن دین و دنیا را خلاص خویش میجوئی مجر ناموس و دعوا را
2 به نور عقل نتوان رفت راه عشق ای عاقل زمجنون پرس اگر داری طریق حی لیلا را
3 زآه سینه عشاق ظلمانی شود روضه اگر در روضه بنمانی به ما نور تجلا را
4 هوای سرو بالای تو دارد راستی ور نی برای همه دوزخ برند از روضه طوبا را
1 آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت خود را به چشم مست تو در عین ناز یافت
2 از عشق خواه دولت باقی که در جهان محمود هرچه بافت ز زلف ایاز یافت
3 آن بی قدم که در حرم عشق پی نبرد آمد به دیدنت در دولت فراز یافت
4 هر کو گزید لعل تو آب حیات خورد آنکو گرید قا نو عمر دراز یافت
1 من طلب کردم وصالت روز و شب یافتم اینکه به حکم من طلب
2 حلقه قلعه گشای من قرع بر دلم بگشاد درهای طرب
3 از مدینه شمع گیرید و چراغ چند می آرید قندیل از حلب
4 کعبه جان را زد آتش عشق سوخت در تب بن تن صد بولهب
1 این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا عمر باقی رخ ساقی لب جام است اینجا
2 دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا
3 چون در آبی به طربخانه ما با غم دل همه گویند مخور غم که حرام است اینجا
4 ما به فلکیم از بر ما گر بروی برو آهسته که جام و لب بام است اینجا
1 ای گله گوشه حسن آمده بر فرق تو راست سرو را نیست چنین قامت رعنا که تو راست
2 سنبل زلف تو مشاطة گلبرگ تر است لاله روی نر آرایش بستان صفاست
3 جعد بر حسن خطت نافه مشک ختن است طاق ابروی خوشت قبله خوبان ختاست
4 تا کسی منکر خورشید جمالت نشود خط شبرنگ تو بر محضر دعویش گواست