آثار کمال خجندی

صفحه 2 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 از گریه مرا خانه چشم آب گرفته است وز نه ما چشم ترا خواب گرفته است

2 دارد گرمی زلف تو پیوسته بر ابرو گونی دلت از صحبت احباب گرفته است

3 از بار گهر گرچه بناگوش تو آزرد صد گوش به عذرش در سیراب گرفته است

4 با طلعت تو شمع چه حاجت شب ما را چون روشنی از پرتو مهتاب گرفته است

1 ای ز نوش شکرستان لبت رسته نبات تشنه پستة شکر شکنت آب حیات

2 سرو هرچند که دارد به چمن زیبائی راستی نیستش این قامت شیرین حرکات

3 خوردهام شربت هجرت به تمنای وصال داده ام عمر گرانمایه به امید وفات

4 مرغ دل باز چنان صید سر زلف تو شد کش ازین دام نباشد دگر امید نجات

1 چشم تو از حد می برد با عاشقان بیداد را از ناله مرغان چه غم آن دل سیه صیاد را

2 مردم به دور روی تو در گریه اند از آه من شرطست باران ریختن در موسم گل باد را

3 گفتی ز بنیاد افکنم آن را که بر من دل نهد گر جرم این باشد نخست از من بنه بنیاد را

4 حاشا که از غم های تو من بنده باشم در گله هست از غمت آزادگی هم بنده هم آزاد را

1 از باد مکش طره جانانه ما را زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را

2 آن شمع چگل گو که برقص آرد و پرواز این سوخته دلهای چو پروانه ما را

3 کردند زیان آنکه به صد گنج فریدون کردند بها گوهر یکدانه ما را

4 دیدند سرشکم همه همسایه و گفتند این سیل عجب گر نبرد خانه ما را

1 شانه زد باد زلف یار مرا اصلح الله شانه ابدا

2 گر خدا راست آرد آید باز سرو طوبی خرام ما بر ما

3 دل چو پیراهن تو گی لرزد بر تو گر بگذرد نسیم صبا

4 تا به بالا تو راست چون الفی ما چو لامیم در میان بلا

1 دام دلهاست زلف دلبر ما خوانمش دام ظله ابدا

2 صید از آن دام زلف چو بجهد زآنکه دامی است پیچ پیچ و دوتا

3 تا جدا ساختی ز بند دو زلف دل من ساختی ز بند جدا

4 گه کشم ناز و گه کشم زلفت بنگر کز تو می کشیم چها

1 حلال باد می خلد و حور زاهد را که واگذاشت به رندان شراب و شاهد را

2 مبر ز گردن صوفی قلاده تسبیح گذار تا ببرد گردن مقلد را

3 ز فکر و ذکر و ریاضت دماغ را خلل است بگیر جام و بمان فکرهای فاسد را

4 برغم زاهد خود بین چو می کشم از جام به آبگینه کشم میل چشم حاسد را

1 آن نور دیده یک نظر از من دریغ داشت تیری ز غمزه بر جگر از من دریغ داشت

2 میشد نکو به زخم دگر زخم سینه ام دردا که مرهم دگر از من دریغ داشت

3 او دانه درست و منش مشتری دریغ کرد کان در رقیب بد گهر از من دریغ داشت

4 روشن نگشت شانه چشمم به صد چراغ تا خاک کوی و کرد در از من دریغ داشت

1 ای روی دردمندان بر خاک آستانت از آب و خاک زآن سو غوغای عاشقانت

2 عرش‌آشیان همائی ما جمله سایه تو با این صفت چه دانند این مشت استخوانت

3 ذرات کون یک یک در ممکنات عالم جستند و یافت برتر از کون و از مکانت

4 غیرت به پست و بالا پنهان نبود و پیدا غیرت ندانم از چه می‌داشتی نهانت

1 مطلع انوار حسن است آن رخ چون آفتاب مطلعی گفتم بدین خوبی که می گوید جواب

2 باتو چون زلفت چه خوش باشد شب آوردن به روز کاشکی این دولت بیدار میدیدم به خواب

3 گو دل ریشم بجوئید آن در چشم از راه لطف زانکه بر مستان بسی حق نمک دارد کباب

4 در میان دیده و دیدار جان افزای دوست چند مانع میشوی بارب برافتی ای نقاب

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی