به درد تو جز ناله همدم ندارم از کمال خجندی غزل 694
1. به درد تو جز ناله همدم ندارم
کسی را درین پرده محرم ندارم
...
1. به درد تو جز ناله همدم ندارم
کسی را درین پرده محرم ندارم
...
1. بر آمد جان ز شوق آن دهانم
بر آوردی به هیچ ای دوست جانم
...
1. بسی درد از غم عشقت کشیدم
ز بی دردی بتر دردی ندیدم
...
1. بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مردم
که من به ناز نو خو کرده ام نه ناز و تنعم
...
1. بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم
در باغ وصل از گل روی تو برخوریم
...
1. بیا ساقی که بیخ غم به دور گل براندازیم
می گلگون طلب داریم و گل در ساغر اندازیم
...
1. بی تو نفسی که زنده مانم
اگر می کشیم سزای آنم
...
1. پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم
این اختر سعادت بر آسمان ندیدم
...
1. تا خانه دل جای نمنای تو کردیم
در خانه چراغ از رخ زیبای تو کردیم
...
1. تا دست به زلف یار بردیم
صبر از دل بی قرار بردیم
...
1. ترا بر دیده من جاست گفتم
که این جوی و تو سروی راست گفتم
...
1. ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید نتوانم
دو چشم دیگری خواهم که از غیرت بپوشانم
...