آثار کمال خجندی

صفحه 51 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد غمش میاد کز اینسان دلی بدست آرد

2 زمینه به جرعه بده آب و نخم عشرت کار که خواجه آن درود از جهان که میکارد

3 میان زاهد و رندان ز باده دریاهاست دوان دوان سوی ما آمدن کجا بارد

4 سحر به دفع خمارم چه حاجت ترشیست ز چهره محتسب ما چو سر که می بارد

1 گل را به دور روی تو کس بو نمی‌کند بلبل به بوستان سخن او نمی‌کند

2 تا دیده باز یافت خیال قدت در آب دل جست‌وجوی سرو لب جو نمی‌کند

3 شیرین‌لبی که دید دهان چو قند تو وصف دهان خود سر یک مو نمی‌کند

4 با عاشقان رقیب دل‌نازک ترا بد می‌کند همیشه و نیکو نمی‌کند

1 دل در طلیت روی به صحرای غم آورد جان بیدهنت رخت بکوی عدم آورد

2 ما را هوس زلف تو در کوی نو انداخت حاجی ز پی حلقه قدم در حرم آورد

3 محروم مران از در خویشم که گدا را امید عطا بر در اهل کرم آورد

4 روزی که بسر وقت من آنی همه گویند شاهیست که در کوی گدائی قدم آورد

1 دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد فتنه آورد بمن روی بلا پیش آمد

2 زلف مشکینش اگر داشت به عاشق سر جنگ با من آن روی بعد گونه صفا پیش آمد

3 محتشم وار به هر سو که شد آن مه او را هم ره عاشق درویش گدا پیش آمد

4 تحفة لایق معشوق چو در دست نداشت عاشق زار بزاری و دعا پیش آمد

1 روی تو به جز آینه دیدن که تواند زلف تو به جز شانه کشیدن که تواند

2 قند دهنت شربت خاصی که ز لب سخت دیدن نتوان خاصه چشیدن که تواند

3 چندانکه نوئی آرزوی جان عزیزان با آروزی خویش رسیدن که تواند

4 در زیر لب از بیم رقیب تو بر آن روی ما فاتحه خواندیم دمیدن که تواند

1 اگر درد تو از حبیب باشد درد سرت از طبیب باشد

2 ما را چه غریب شهر خوانی عاشق همه جا غریب باشد

3 أهم مشنو که گل پریشان از ناله عندلیب باشد

4 یارب که بر آن در از گدایان من باشم و با رقیب باشد

1 زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند توقیع حسن بر ورق یاسمین زند

2 مهریست نقش خاتم دولت که آفتاب آنرا ز مهر عارضی نو بر زمین زند

3 حیف است اگر به خاک سر کویت ای صنم رضوان دم از لطافت خلد برین زند

4 صورتگری که نقش تو بیند غریب نیست گر خط نسخ در رخ خوبان چین زند

1 در غم دلدار کس را این دل انگاری مباد هیچ عاشق را ز یاری درد بی باری مباد

2 ناز های و هوی مستان زاهدان در زحمشند را عاشقانرا از می عشق تو هشیاری مباد

3 خون دل آمد شرابم نقل: دشنام رقیب گر دل باران خود دارد بر آتش همچنین

4 هیچکس را اینچنین خواری و خونخواری مباد اینچنی جز با منش باری و غمخوار مباد

1 مرا لطف گفتارش از راه برد لبش هوشم از جان آگاه برد

2 رخ ماه را ماند آن رخ مگر بشطرنج خوبی رخ ماه برد

3 غمش هر کجا در دلی خانه ساخت برای گل از روی ما کاه برد

4 جهان پر ز آوازه عاشقیست مگر نیت او ناله و آه برد

1 عاشقان خط تو را مشک ختا می‌گویند گر خط آن‌است که داری نه خطا می‌گویند

2 طاق ابروی تو را گوشه‌نشینان جهان قبله‌ی دعوت و محراب دعا می‌گویند

3 بی‌دلان زخم تو را مرهم جان می‌شمرند خستگان درد تو را عین دوا می‌گویند

4 اهل مسجد که در احیا چو مسیحند امروز پیش لعلت همه از علم شما می‌گویند

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی