آثار کمال خجندی

صفحه 34 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 هر نیر که بر سینه ام آن فتنه گر انداخت دل شهل گرفت آن همه چون بر سپر انداخت

2 دلخته نشد عاشق از آن نیر و نیازرد دلخته از آن شد که به روز دگر انداخت

3 زآن نیر که انداخت کسی دور به دعوی ما را ز خود آن شوخ از آن دورتر انداخت

4 باز آمد و بر نیر دگر چشم دگر دوخت هر صید که آن غمزه به تیر نظر انداخت

1 آن سرو ناز رفت بگلشن نظر کنید در باغ گل برآمد و سوسن نظر کنید

2 گل را ز شوق نکهت آن پیرهن چو من صد داغ خون به گوشه دامن نظر کنید

3 آتشکده است جان من از سوز سینه به آه دودی که بر گذشت ز روزن نظر کنید

4 با چشم نیز بین نظری بر دهان او گر ممکن است یکسر سوزن نظر کنید

1 با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد با لب لعل تو جان چیست که همدم باشد

2 هر کرا دولت سودای تو شد دامن گیر فارغ از محنت و آسوده دل از غم باشد

3 نسبت روی تو چنان نتوان کرد به ماه که به حسن از رخ زیبای تو پر کم باشد

4 خنک آن جان که شد از آتش سودای نور گرم خرم آن دل که به غمهای تو خرم باشد

1 بار از ستیزه کینه باران بجد گرفت آزار ریش په نگاران بجد گرفت

2 دیدند عاشقانش و آغاز گریه کرد گفتم درا به خانه که باران بجد گرفت

3 دل با خیال آنکه سپاهان مبارکند سودای زلف و خال نگاران بجد گرفت

4 افتاده را چو چاره نباشد ز دستگیر بیچاره زلف یم عذاران بجد گرفت

1 به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد

2 برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد

3 اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل ببند نامه به پیکان که نیز تر ببرد

4 به فکر آن لب شیرین چنان ضعیف شدم که گیردم مگس و پیش او بپر بپرد

1 ما درین دیر تادیم هم از روز الست رند و دیوانه و تلاش و خراباتی و مست

2 محنت ما همه دولت غم ما جمله نشاط هستی ما همه نی نیستی ما همه هست

3 یک نفس در همه عالم ننشینیم در پای تا نیاریم سر زلف دلارام بدست

4 آبروئی نشد از زهد ربانی ما را ساقی عشق چو پیمانه ناموس شکست

1 آن جگر گوشه ز خون دل ما بس نکند مست شد چشمش ازین باده چرا بس نکند

2 غمزه را گر بزند زلف به بندد به دو دست هرگز این از ستم و آن ز جنا بس نکند

3 نشکیید دل پرخون من از صحبت یار غنچه از همدمی باد صبا پس نکند

4 به غلامئ دل من چو گواه آری خال خط برون آورد آن رخ بگوا بس نکند

1 از تو چشمم چو غطت کی طرف مه باشد با خیال تو کرا در دل من ره باشد

2 پیش رخسار تو افزون تر ازین آه کشم بیشتر ناله مرغان به سحرگه باشد

3 طره از نار مده تاب که آن زلف دراز شب عمرست و نخواهیم که کوته باشد

4 کس ندانست که آن نقل دهان روزی کیست رزق در پرده نیست که آگه باشد

1 از سر هوای وصل تو بیرون نمی‌رود سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

2 چشمم نظر به غیر جمالت نمی‌کند باد نو از طبیعت موزون نمی‌رود

3 تا دورم از کنار تو یک لحظه نگذرد کاندر میان دیده و دل خون نمی‌رود

4 آن صورتی که با تو مرا دست داده بود تا بسته است نقش در دل و بیرون نمی‌رود

1 به شیوه پسته و بادام تو یکی ز شکر دگر ز نرگس بسیار خواب می‌چربد

2 دگر بر آب معلق نسنجمه آن غبغب چو روشن است که روغن ز آب می‌چربد

3 بمیر تشنه که پروانه از تعطش شمع چو سوخت بر مگسان شراب می‌چربد

4 دلم به آتش سوزان غمت موازنه کرد به سوز و گریه ز آتش کباب می‌چربد

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی