آثار کمال خجندی

صفحه 27 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 مرا دلیست که جز با غم تو سر خوش نیست ترا سری که سر این دل جفاکش نیست

2 ز طره های تو تنها به من پریشانم کدام دل که به سودای آن مشوش نیست

3 به چشم نرگس مست ار چه شیوه دارد ولی مدام چو چشم خوش تو سرخوش نیست

4 خلیل ماست خیال نو روز و شب زآنست کش احتراز ز درد دل پر آتش نیست

1 مه را ز ثاب حسن تو هر شب قیامت است کان سرو را چه شیوه رفتار و قامت است

2 گر خلق را ز عشق تو باشد قیامتی باری نیامت دل ما زآن قیامت تست

3 از خاک کوی دوست برانگیختی مرا یا ایها الرقیب چه جای ملامت است

4 بر باد می دهم به هوای تو عمر خویش تا ذرهای ز خاک وجودم سلامت است

1 مطلع حسن جمال است آفتاب روی دوست حسن مطلع بین که در مطلع حدیث روی دوست

2 آن خط از رحمت به خط سیر آمد آبتی از زبان بیدلان تفسیر این آبت نکوست

3 ورد صبح و ذکر شامم وصف آن رویست و مو این چه میمون صبح و شام و این چه زیا روی و موست

4 دل که چون گونیست در میدان عشق آشفته حال گر بچوگان نسبت زلفت کند بیهوده گوست

1 تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد جان علوی آرزوی عالم بالا نکرد

2 در فراق او گذشت آب از سرم این سرگذشت تا شنید آن بی وفا دیگر گذر بر ما نکرد

3 وعده مهر و وفا کرد آن جفا گستر به من چون نبود اصل این سخن را هر چه گفت اصلا نکرد

4 گردی از نعلین آن مه ناگهان رفتم به چشم دیگر آن نعلین را از ننگ من درپا نکرد

1 مائیم و دلی پر خون بر خاک سر کویت غمگین بهمه رونی در آرزوی رویت

2 تو سروی و ما چون آب آورده به پایت سر می ماند و ما نشه بز خاک سر کویت

3 راضیم بدشنامی گر باد کئی ورنه تا عمر بود باقی مانیم دعا گویت

4 ما با در جهان گردیم قسمت همه عالم را ایشان و جهان ای جان مائیم و یکی مویت

1 گنجی و نرا بیطلبیدن نتوان یافت راحت ز تو بی رنج کشیدن نتوان یافت

2 آن شربت خاصی که شفای همه جانهاست بی چاشنی درد پشیدن نتوان یافت

3 داری سر یوسف ببر از هر چه عزیز است امکان وصل به یک دست بریدن نتوان یافت

4 آن بخت که در دامن وصلش برسد دست بی پیرهن صبر دریدن نتوان یافت

1 پیش رویت صنما وصف قمر نتوان کرد نسبت حقه لعلت به شکر نتوان کرد

2 با وجود رخ و زلفین عبیر افشانت صفت برگ گل و عنبر تر نتوان کرد

3 میهمانیست تمنای تو در خاطر ما که به صد سالش ازین خانه بدر نتوان کرد

4 گفتم از غم بوصال تو گریزم لیکن پیش شمشیر قضا هیچ سپر نتوان کرد

1 بادی که نیست از سر کوی تو نیست باد دور هست و نیست همره بوی نو نیست باد

2 تا هست در با اثر حسینی و نیست باد آشفته سلاسل موی تو نیست باد

3 هر کس کهیافت بوی تو آنگه ز شوق آن چون باد نیست در تک و پوی تو نیست باد

4 گو شو خراب خانه چشمم ز سیل اشک چشمی که هست بر لب جوی تو نیست باد

1 ای صبا چند روی بر د جانان گستاخ در شب تار بر آن زلف پریشان گستاخ

2 باشد اینها حرکات خنک و بادسری که در آن روضه کنی گشت شهستان گستاخ

3 زلف کجدار که با روی نو پهلو نزند هندوانرا نتوان کرد به ترکان گستاخ

4 گر برم نام لبت گریه کنان خرده مگیر این که خودم ساخته بر لب خندان گستاخ

1 هرگز ز جان من غم سودای او نرفت وز خاطر شک تمنای او نرفت

2 آن دل سیاه باد که سودای او نپخت وان سر بریده باد که در پای او نرفت

3 با این همه جفا که دل از دست او کشید سودای دوستی ز سویدای او نرفت

4 آمد عروس گل به چمن با هزار حسن وز کوی دوست کسی به تماشای او نرفت

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی