آثار کمال خجندی

صفحه 21 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 رخسار دلفروزت خورشید بیزوال است پیداست مه که پنهان از شرم آن جمال است

2 آن رغ کشیده دامی گرد قمر که زلف است وآن لب نهاده داغی بر جان ما که خال است

3 زینسان که چون میانت شد جسم ما خیالی اکنون امید وصلی ما را به آن خیال است

4 چون زلف و عارض تو دور و تسلسل آمد آن هر دو گر به بینند اهل نظر محال است

1 گر کشندم به غمزه چشمانت نیست ک دین عشق تاوانت

2 بر دلم آمدست تیر تو حیف که جراحت کشید پیکانت

3 به آب حیات تر نکنند تشنگان چه زنخدانت

4 سرو اگر در چمن کشد میدان نیست در حسن مرد میدانت

1 غارت چشم تو ما را مفلس و بیچاره ساخت مؤمنانرا کافری از خان و مان آواره ساخت

2 از لب شیرین تراش بوس کردی کوه کن گر توانستی دل بی رحم او را چاره ساخت

3 هر چه خورد آن نوش لب خون دل فرهاد بود حوض شیرش چون زچشم خون فشان فراره ساخت

4 واعظ گریان چه می سازند مردم منبرت طفلی و در گریه می باید ترا گهواره ساخت

1 گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است

2 بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ این نیز دلیل است که از خود نبریده است

3 بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش زان روی که غورهست و به حلوه نرسیده است

4 گوید که خدا بینم از آن روی به پرسید گر گفت بدیدم به خدا هیچ ندیده است

1 باز عقلم برد از سر کاکل مشکین دوست بست بر دل بند دیگر کا کل مشکین دوست

2 در دلاویژی و دلبندی سر یک موی نیست از کمند زلف کمتر کاکل مشکین دوست

3 گر نه شمشادست کز باد صبا در تاب رفت از چه پیچد بر صنوبر کاکل مشکین دوست

4 چون قبای غنچه و پیراهن گل بر تنش کرده پوششها معطر کاکل مشکین دوست

1 غمت دارم مرا شادی همین است از بختم جای آزادی همین است

2 ز بیدادت خراب آباد شد دل درین ویرانه آبادی همین است

3 دگر بیداد نکنم بر تو گفتی مرا داد از نو بیدادی همین است

4 ترا در دل ز ما گفتی چه شادی است غلام تست دل شادی همین است

1 تا خیالت را دلمه منزلگه است از مه تو منزل من پر مه است

2 گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست کافتتاح ملح از بسم الله است

3 یک شبی با ما نشین کز دور عمر یک شبی ماندست و آن هم کوته است

4 محنت هجر تو ساعت ساعت است دولت وصل تو ناگه ناگه است

1 گر عشق تو داغ جان گذار است صد شکر که داغ دلنواز است

2 گر درد تو بار صحبت ماست غم نیز ز محرمان راز است

3 دل کم نکند نیازمندی سرمایة عاشقان نیازاست

4 محمود مگر به مرگ خود مرد کو کشته غمزه باز است

1 کاف کفر ما ز طاها بر ترست قاف عشق از کاف پاها برترست

2 عشق اگر زان لب دهد دشنام زهر عزت این از دعاها برترست

3 بر زبان عاشقان کفری که رفت از محامد وز ثناها برترست

4 اقتدا بر آن قد و قامت بکن کز نماز این اقتداها برترست

1 عشق در طینت دلها نمک است شور عاشق رسما تا سمک است

2 پر پر از عشق به بال ملکی که اولی اجنحه وصف ملک است

3 نقد قلب و سرة عالم را عشق صراف و محبت محک است

4 زاهد حاسد ازین راه بروب که حسد در ره پاکان خسک است

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی