1 روی تو قبله مناجات است دیدنت احسن العبادات است
2 آگه از راز آن دهان و میان عالم السر والخفیات است
3 مخلصان را وصال تست خیال مخلصی باعث خیالات است
4 بر بساط چمن به صد رخ گل پیش نقش رخ تو رخ مات است
1 بر لب لعل خط سبز ترا پیروزی است بر زنخدان چو به خال را بهروزی است
2 کرد روشن همه آفاق تجلی رخت عادت طلعت خورشید جهان افروزی است
3 همه عالم به تماشای تو شادند آری نومه عیدی و روی تو گل نوروزی است
4 دل بیچاره همیشه ز تو صد پاره چراست تیر مژگان نرا قاعده چون دلدوزی است
1 ترا به یک دو خط مصطلح فضولی چیست؟ اصول علم لدنی به بی اصولی چیست؟
2 کلام خواندی و منطق کز آن شوی مقبول ازین دو حاصل تو غیر بی حصولی چیست؟
3 ز حرص قدر و محل مشخ گشته ای و هنوز تناسخی چه بود گونی و حلولی چیست؟
4 دل از شنیدن قرآن بگیردت همه وقت چو باطلان ز کلام حقت ملولی چیست؟
1 در سینه مرا غیر تو همخانه کسی نیست ور هست برون از دل دیوانه کسی نیست
2 دل از چه به تنگست زاغیار که امروز جز بار درین منزل ویرانه کسی نیست
3 در دیده تونی مردمک آن رخ ز که پوشی در خانه چو از مردم بیگانه کسی نیست
4 این جرم که عاشق ز نو خرسند به سوزی است شمع چه گریم چو پروانه کسی نیست
1 گل لاف ن با رخ آن سرو قد زد است باد صباش نیک بزن گو که به زده است
2 زد پای بر سرم شدم از خود چو آن بدید در خنده رفت و گفت که بختش لگد زده است
3 این دل به عاشقی نه از امروز شد علم کوس محبت ز ازل تا ابد زده است
4 باید حکیم را سوی بیمار خانه برد گر در زمان حسن تو لاف از خرد زده است
1 دل قبله خود خاک سر کوی تو دانست جان طاعت احسن هوس روی تو دانست
2 محراب دو شد زاهد سجاده نشین را ز آن روز که محراب دو ابروی تو دانست
3 عاشق ز دل و دین نظر عقل بپوشید تا کافری غمزه جادوی نور دانست
4 عقل از په عشق عنان باز به پیچید تا سلسله جنبانی گیوی نو دانست
1 در صف دلها غم تو صدرنشین است مرتبه ناله از تو برتر ازین است
2 بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین داعیه این است هر کرا دل و دین است
3 کس نشود سیر گفته ای ز وصالم خاصیت عمر ناگزیر همین است
4 هست سر فتنه در زمین سر زلفت فتنه چه باشد بلای روی زمین است
1 خیال روی او در دیده نور است مخوانش دل که از دلبر صبور است
2 به آن رخ میکند دعوی خویشی به تابان و لیکن خویش دور است
3 میان نیستی دیدیم و هستی میان بار ما خیر الأمور است
4 مرا با آن بهشتی رو به آتش سلاسل خوشتر از گیسوی حور است
1 عهد تو سست و وعده ها خام است چشم شوخت میانه بادام است
2 غمزهات زخمه زلف و خالت عود خون عاشق می و لبت جام است
3 زلف تو بهر صید از چپ و راست چشم ها برگشاده چون دام است
4 جای دلهای نازکست آن زلف بهترین آبگینه در شام است
1 به خوبان مهر ورزیدن چه کارست رخش بین ور نه به دیدن چه کارست
2 به یاد لعل دلبر خون دل نوش شراب لعل نوشیدن چه کارست
3 به مهر بوسه از جان قطع کن قطع به تیغی دست ببریدن چه کارست
4 گر آرد جان به لب عاشق درین کار لب معشوق بوسیدن چه کارست