آثار کمال خجندی

صفحه 18 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 روی تو قبله مناجات است دیدنت احسن العبادات است

2 آگه از راز آن دهان و میان عالم السر والخفیات است

3 مخلصان را وصال تست خیال مخلصی باعث خیالات است

4 بر بساط چمن به صد رخ گل پیش نقش رخ تو رخ مات است

1 بر لب لعل خط سبز ترا پیروزی است بر زنخدان چو به خال را بهروزی است

2 کرد روشن همه آفاق تجلی رخت عادت طلعت خورشید جهان افروزی است

3 همه عالم به تماشای تو شادند آری نومه عیدی و روی تو گل نوروزی است

4 دل بیچاره همیشه ز تو صد پاره چراست تیر مژگان نرا قاعده چون دلدوزی است

1 ترا به یک دو خط مصطلح فضولی چیست؟ اصول علم لدنی به بی اصولی چیست؟

2 کلام خواندی و منطق کز آن شوی مقبول ازین دو حاصل تو غیر بی حصولی چیست؟

3 ز حرص قدر و محل مشخ گشته ای و هنوز تناسخی چه بود گونی و حلولی چیست؟

4 دل از شنیدن قرآن بگیردت همه وقت چو باطلان ز کلام حقت ملولی چیست؟

1 در سینه مرا غیر تو همخانه کسی نیست ور هست برون از دل دیوانه کسی نیست

2 دل از چه به تنگست زاغیار که امروز جز بار درین منزل ویرانه کسی نیست

3 در دیده تونی مردمک آن رخ ز که پوشی در خانه چو از مردم بیگانه کسی نیست

4 این جرم که عاشق ز نو خرسند به سوزی است شمع چه گریم چو پروانه کسی نیست

1 گل لاف ن با رخ آن سرو قد زد است باد صباش نیک بزن گو که به زده است

2 زد پای بر سرم شدم از خود چو آن بدید در خنده رفت و گفت که بختش لگد زده است

3 این دل به عاشقی نه از امروز شد علم کوس محبت ز ازل تا ابد زده است

4 باید حکیم را سوی بیمار خانه برد گر در زمان حسن تو لاف از خرد زده است

1 دل قبله خود خاک سر کوی تو دانست جان طاعت احسن هوس روی تو دانست

2 محراب دو شد زاهد سجاده نشین را ز آن روز که محراب دو ابروی تو دانست

3 عاشق ز دل و دین نظر عقل بپوشید تا کافری غمزه جادوی نور دانست

4 عقل از په عشق عنان باز به پیچید تا سلسله جنبانی گیوی نو دانست

1 در صف دلها غم تو صدرنشین است مرتبه ناله از تو برتر ازین است

2 بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین داعیه این است هر کرا دل و دین است

3 کس نشود سیر گفته ای ز وصالم خاصیت عمر ناگزیر همین است

4 هست سر فتنه در زمین سر زلفت فتنه چه باشد بلای روی زمین است

1 خیال روی او در دیده نور است مخوانش دل که از دلبر صبور است

2 به آن رخ میکند دعوی خویشی به تابان و لیکن خویش دور است

3 میان نیستی دیدیم و هستی میان بار ما خیر الأمور است

4 مرا با آن بهشتی رو به آتش سلاسل خوشتر از گیسوی حور است

1 عهد تو سست و وعده ها خام است چشم شوخت میانه بادام است

2 غمزهات زخمه زلف و خالت عود خون عاشق می و لبت جام است

3 زلف تو بهر صید از چپ و راست چشم ها برگشاده چون دام است

4 جای دلهای نازکست آن زلف بهترین آبگینه در شام است

1 به خوبان مهر ورزیدن چه کارست رخش بین ور نه به دیدن چه کارست

2 به یاد لعل دلبر خون دل نوش شراب لعل نوشیدن چه کارست

3 به مهر بوسه از جان قطع کن قطع به تیغی دست ببریدن چه کارست

4 گر آرد جان به لب عاشق درین کار لب معشوق بوسیدن چه کارست

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی