عاشقم بر تو ز عاشق کشتنت از کمال خجندی غزل 193
1. عاشقم بر تو ز عاشق کشتنت
دوست کئی تا دوست تر دارم منت
1. عاشقم بر تو ز عاشق کشتنت
دوست کئی تا دوست تر دارم منت
1. عاشقم بر دلبری با کس چرا گویم که کیست
تو کهای باری رقیبا تا ترا گویم که کیست
1. عجب آن دلبر جادو کجا رفت
ازین سو دل ربود آن سو کجا رفت
1. عشق از نام و از نشان یکتاست
بینشانی نشان مرد خداست
1. عشق آئین پارسایان نیست
سلطنت رسم بینوایان نیست
1. عشق تو سراسر همه سوز و همه دردست
رین شیوه به اندازه مردی است که مردست
1. عشق تو و نوبه آبگینه و سنگ است
نام نکو در ره نو موجب ننگ است
1. عشق در طینت دلها نمک است
شور عاشق رسما تا سمک است
1. عشق ورزیدن به جان نازنینان نازک است
خامه این بیچاره را خود که جانان نازک است
1. علم و تقوی سر به سر دعوی است معنی دیگر است
مرد معنی دیگر و میدان دعوی دیگر است
1. عمریست که با او دل مسکین نگران است
ما در غم و او شادی جان دگران است
1. عهد تو سست و وعده ها خام است
چشم شوخت میانه بادام است