آثار کمال خجندی

صفحه 15 از 109
109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال خجندی / غزلیات کمال خجندی

غزلیات کمال خجندی

1 عید شد خواهیم دیدن ماه یعنی روی دوست روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

2 دیده ها از بامها در جست و جوی ماه نو عاشقان از پستی و بالا به جست و جوی دوست

3 لیلة القدری که در وی بود حلقه حلقه روح بافتم آنها همه در حلقه های موی دوست

4 پیش رویش خواست خلقی سوخت عید از آفتاب کرد دفع پرتو آن سایه گیسوی دوست

1 دل ز زلف و خال خوبان نیره و آشفته است خانه را چون دوست بانو لاجرم نارفته است

2 پرده از عارص فکندی راز ما شد آشکار آب روشن هرگز از کس راز دل نهفته است

3 جز به پویت کی گشاید دل در آن بند در زلف پی نسیمی در گلستانها گلی نشکفته است

4 پیش حسن پایدارت کان برون است از شمار دور حسن مه در هفته دور گل یک هفته است

1 کی چاره درد من بیچاره ندانست دل خون شد ازین درد و جز این چاره ندانست

2 دردم به طبیب ار چه بدینگونه نگفتند چون بود که از گونه رخساره ندانست

3 در تجربه سنگدلان سخت خطا کرد آنکس که دلت سخت تر از خاره ندانست

4 در مطبخ عشق تو کباب دل ما را لذت به از آن غمزه خونخواره ندانست

1 چشم شوخ نو هر کرا کشتست اول از رشک آن مرا کشتست

2 به شکر گفته اند دشمن کش دوستان را لبت چرا کشتست

3 غم تو لشکر سلیمان است که چو مورم به زیر پا کشته است

4 گفته ای خونبهای کشت منم همه را عشق خونبها کشته است

1 دل صفه خال تو با زلف گفت دانه در در شب تاریک سفت

2 سرو قدت راست چمن سرو راست کس سخن راست نیارد نهفت

3 تا نرود گرد به هر دیده حیف دیده درت آب زد آنگه برفت

4 ناله من خواب شبت برد و آه چون نکنم ناله که چشمم نخفت

1 عارف پنهان ز پیدا خوشتر است گنج را گنجینه مأوا خوشتر است

2 عالم آزادگی خوش عالمی است ای دل آنجا رو که آنجا خوشتر است

3 اندرین پستی دلت نگرفت هیچ عزم بالا کن که بالا خوشتر است

4 عاشقان را دل به وحدت می کشد مرغ آبی را به دریا خوشتر است

1 روز گاریست که هیچ نظری با ما نیست وین شب فرقت ما را سحری پیدا نیست

2 با تو سوز دل عشاق مگر در نگرفت زانکه هیچت به جگر سوختگان پروا نیست

3 مفتی شرع که از روی تو منعم فرمود غالب آن است که در علم نظر دانا نیست

4 ای که گفتی هوس عشق برون کن ز دماغ تک بچه کار آیدم آن سر که درو سودا نیست

1 گل به صد لطف بدید آن برو پنداشت تن است شکل خود دید همانا چو ز آبت بدن است

2 نازک اندام که ز آسیب صبا تاب نداشت ظلم باشد اگر از برگ گلش پیرهن است

3 ای گل از سیم بناگوش بشم گیر به وام مایه حسن و میندیش که قرض حسن است

4 نکنم جز به خیال قد نو نه دراز بلبلان را سخن ار هست به سرو چمن است

1 بی تو از دردم آرمیدن نیست وز توأم طاقت بریدن نیست

2 گر تو شمشیر میکشی ما را زهرة آه بر کشیدن نیست

3 آه ما با نو کی رسد کانجا باد را ممکن رسیدن نیست

4 بار در پیش چشم تست ای اشک حاجت هر طرف دویدن نیست

1 دل ملک تو شد نوبت لطف است و عنایت شاهی بنشان فتنه و بنشین به ولایت

2 تو آیتی از رحمت و بر روی تو آن زلف همچون پر طاوس نشان بر سر آیت

3 با پسته مگر اینکه لب من به تو ماند نرسم به دهان نو در آید به حکایت

4 جور سگ کوی تو نگویم به رقیبان از دوست به دشمن نتوان برد شکایت

آثار کمال خجندی

109 اثر از غزلیات کمال خجندی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال خجندی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی