به خدائی که در خدائی از خاقانی شروانی قطعه 264
1. به خدائی که در خدائی او
هیچگونه ریا نمیبینم
...
1. به خدائی که در خدائی او
هیچگونه ریا نمیبینم
...
1. منکوب طبعم آوخ و منکوس طالعم
بر عالم سبک سر از آن سر گران بوم
...
1. دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
امروز جفت نعمت بسیار میروم
...
1. خاقانیا نجات مخواه و شفا مبین
کرد شفاعت علت و زاید نجات، بیم
...
1. این غر غرچه جغد دمن است
نیست او را چو همای اصل کریم
...
1. چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم
تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایم
...
1. خواجه بر من در نیک دربست
چکنم لب به بدی نگشایم
...
1. کو نزل عاشقان که منزل رسیدهایم
جان نورهان دهیم که نادیده دیدهایم
...
1. ز کام نهنگان برون آمدیم
ز غرقاب دریای خون آمدیم
...
1. وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم
...
1. در دو عالم کار ما داریم کز غم فارغیم
الصبوح ای دل که از کار دو عالم فارغیم
...
1. ما حضرت عشق را ندیمیم
در کوی قلندران مقیمیم
...