یار مردم مار و کژدم از خاقانی شروانی قطعه 168
1. یار مردم مار و کژدم دان کنون خاقانیا
کز دم کژدم دم مردم تو را بدتر بود
...
1. یار مردم مار و کژدم دان کنون خاقانیا
کز دم کژدم دم مردم تو را بدتر بود
...
1. دور کمال پانصد هجرت شناس و بس
کان پانصد دگر همه دور محال بود
...
1. بر اهل کرم لرز خاقانیا
که بر کیمیا مرد لرزان بود
...
1. خاک بر سر پاش خاقانی و در خون خسب از آنک
زیر خاک است آنکه از خاکت به مردم کرده بود
...
1. رفت آنکه فیلسوف جهان بود و بر جهان
درهای آسمان معانی گشوده بود
...
1. ز رهنمون بدی نیک ترس خاقانی
که رهنمون چو بد آید رهت نمونه شود
...
1. دست بر پای آز نه یک چند
تا سری بر تو سر گران نشود
...
1. ای شاه دو معنی را نامد به تو خاقانی
کاندر دل از آن هر دو ترسی است که جان کاهد
...
1. ای امیر امرای سخن و شاه سخا
به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید
...
1. فضل درد سر است خاقانی
فاضل از درد سر نیاساید
...
1. وقت مردن رشید را گفتم
که بخواه آنچه آرزوت آید
...
1. دور دور بدی است خاقانی
هیچ بد فعل نیک ننماید
...