از کوههٔ چرخ مملکت از خاقانی شروانی رباعی 72
1. از کوههٔ چرخ مملکت مه در گشت
وز گوشهٔ نطع مکرمت شه درگشت
1. از کوههٔ چرخ مملکت مه در گشت
وز گوشهٔ نطع مکرمت شه درگشت
1. تب داشتهام دو هفته ای ماه دو هفت
تبخال دمید و تب نهایت پذرفت
1. از دست غم انفصال میجویی، نیست
با ماه نواتصال میجویی، نیست
1. آفاق به پای آه ما فرسنگی است
وز نالهٔ ما سپهر دود آهنگی است
1. بپذیر دلی را که پراکندهٔ توست
برگیر شکاری که هم افکندهٔ توست
1. خاقانی اگرچه عقل دست خوش توست
هم محرم عشق باش کانده کش توست
1. آن غصه که او تکیهگه سلطان است
بهتر ز چهار بالش شاهان است
1. رخسار تو را که ماه و گل بندهٔ اوست
لشکرگه آن زلف سر افکندهٔ اوست
1. شب چون حلی ستاره درهم پیوست
ما هم چو ستارگان حلیها بربست
1. آن نرگس مخمور تو گلگون چون است
بادام تو پستهوار پر خون چون است
1. خاقانی اسیر یار زرگر نسب است
دل کوره و تن شوشهٔ زرین سلب است
1. تا یار عنان به باد و کشتی داده است
چشمم ز غمش هزار دریا زاده است