در باغچهٔ عمر من غم از خاقانی شروانی رباعی 132
1. در باغچهٔ عمر من غم پرورد
نه سرو نه سبزه ماند، نه لاله، نه ورد
1. در باغچهٔ عمر من غم پرورد
نه سرو نه سبزه ماند، نه لاله، نه ورد
1. چون درد تو بر دلم شبیخون آورد
دندانت موافق دلم گشت به درد
1. بخت ار به تو راه دادنم نتواند
باری ز خودم خلاص دادن داند
1. بخت ار به مراد با توام بنشاند
گردون ز توام برات دولت راند
1. روزی فلکم بخت بد ار باز آرد
از این دل گم بوده خبر باز آرد
1. معشوقه ز لب آب حیات انگیزد
پس آتش تب چرا ازو نگریزد
1. زلف تو بنفشه ار غلامی فرمود
زین روی بنفشه حلقه درگوش نمود
1. چون نامهٔ تو نزد من آمد شب بود
برخواندم و زو شبی دگر کردم سود
1. خاقانی از آن کام که یارت ندهد
نومیدی و چرخ داد کارت ندهد
1. امشب نه به کام روزگار است آن مرد
ناخورده شراب در خمار است آن مرد
1. در باغ شعیب و خضر و موسی نگرید
تا چشمهٔ خضر و ماه و شعری نگرید
1. گر بد دارد و گر نکو او داند
گر جرم کند و گر عفو او داند