1 نسوز نامرده ، ای شگفتی کار راست با مردگان بگونه شدیم
2 خوب گر سوی ما نگه نکند گو مکن ، شو که ما نمونه شدیم
1 عمر چگونه جهد از دست خلق باد چگونه جهد از بادخَن
2 سروبنان کنده و گلشن خراب لاله ستان خشک و شکسته چمن
3 بسته کف دست و کف پای شوغ پشت فرو خفته چو پشت شمن
4 بار ولایت بنه از گاو خویش بیش بدین شغل میاز و مدن
1 هول تاختن و کینه آختنْش مرا همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
1 کسی که سامهٔ جبار آسمان شکند چگونه باشد در روز محشرش سامان
1 چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان
1 این گنبد گردان که برآورد بدینسان ...
2 ای منظره و کاخ برآورده به خورشید تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
1 آسمان آسیای گردان است آسمان آس مان کند هزمان
1 خراس و آخر و خُنبه ببردند نبود از چنگشان بس چیز پنهان
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
1 کوهسار خشینه را به بهار که فرستد لباس حورالعین