زواله از کسایی مروزی ابیات پراکنده از فرهنگی لغت 25
1. زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون
ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی گِل
1. زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون
ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی گِل
1. دل نرم کن به آتش و از بابزن مترس
کز تخم مردمانْت برون است پرو بال
1. نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی
ناکرده هیچ لعل و همه ساله لعل فام
1. چگونه سازم با او چگونه حرب کنم
ضعیف کالبدم من نه کوهم و نه گوم
1. تنی درست و هم قوت بادروزه فرد
که به ز منت و بیغار کوثر و تسنیم
1. تیز بودیم و کند گونه شدیم
راست بودیم و باشگونه شدیم
1. نسوز نامرده ، ای شگفتی کار
راست با مردگان بگونه شدیم
1. عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
1. هول تاختن و کینه آختنْش مرا
همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
1. کسی که سامهٔ جبار آسمان شکند
چگونه باشد در روز محشرش سامان
1. چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق
که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان
1. این گنبد گردان که برآورد بدینسان
...