1 آسمان آسیای گردان است آسمان آس مان کند هزمان
1 نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف راست گویی که مگر سُخره و شاکار کنی
1 خراس و آخر و خُنبه ببردند نبود از چنگشان بس چیز پنهان
1 فروز باسلیق مرا ترسا بگشود بامداد به نِشکَرده
1 رودکی ، استاد شاعران جهان بود صدیک از وی تویی کسایی ؟ پَرگست !
2 خاک کف پای رودکی ، نسزی تو هم بشوی کو بشد چه خایی برغست ؟
3 کوفته را کوفتند و سوخته را سوخت وین تن پیخسته را به قهر بپیخست
1 تنی درست و هم قوت بادروزه فرد که به ز منت و بیغار کوثر و تسنیم
1 دل نرم کن به آتش و از بابزن مترس کز تخم مردمانْت برون است پرو بال
1 ز هول تاختن و کینه آختنش مرا همی گداخته همچون کُناغ تاخته گیر
1 زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی گِل
1 آنکه نداند همی سرود ز یاسین گیرَخ و گلدانش خسروانی بینی