1 افراز خانه ام ز پی بام و پوشش هر چم به خانه اندر ، سر شاخ و تیر بود
1 از عبیر و عنبر و از مشک و لاد و دار بوی در سرا بستان خود اندر خزان می دار بوی
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی
1 ای دریغا که مورد زار مرا ناگهان باز خورد برف ِ وغیش
1 آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسرینا
1 کوهسار خشینه را به بهار که فرستد لباس حورالعین
1 چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان
1 چندین حریر حُلّه که گسترد بر درخت مانا که بر زدند به قُرقوب و شوشتر
1 عمر چگونه جهد از دست خلق باد چگونه جهد از بادخَن
2 سروبنان کنده و گلشن خراب لاله ستان خشک و شکسته چمن
3 بسته کف دست و کف پای شوغ پشت فرو خفته چو پشت شمن
4 بار ولایت بنه از گاو خویش بیش بدین شغل میاز و مدن
1 هر چه کردی نیک و بد فردا به پیشت آورند بی شک ای مسکین اگر در دل نداری آوَری