1 آراسته کردند به پروین دو شب من کاندر شب تاریک نکو تابد پروین
1 سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع سزد که او نکند طمع ِ پیردندان کَرو
2 سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز کنون کزین دو شب من شعاع برزد پَرو
3 غریب نایدَش از من غریو گر شب و روز به ناله رعد ِ غریوانم و به صورت غَرو
1 نان سیاه و خوردی بی چَربو و آنگاه مَه به مَه بود این هر دو
1 بیمارم از نهیب عقب رنجه درد ِ دلم گرفته و تبْ باده
2 بهتر شوم چو پیر به نام من تعویذکی نویسد آزاده
1 فروز باسلیق مرا ترسا بگشود بامداد به نِشکَرده
1 که نعمهای او چو چرخ روان همه خواب است و باد و بادفَره
1 درهٔ من شده ست از نعمت چون زنخدان خصم پر غَدره
1 دو گوش سخت کن و بیهده سخن مشنو مباش رنجه که ایشان بسند گوش سرای
2 به خارپشت نگه کن که از درشتی موی به پوست او نکند طمع پوستین پیرای
1 دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی