لاله از کسایی مروزی ابیات پراکنده از فرهنگی لغت 13
1. لاله به غَنجار ، سرخ کرده همه روی
از حسد خوید بر کشید سر از خوید
...
1. لاله به غَنجار ، سرخ کرده همه روی
از حسد خوید بر کشید سر از خوید
...
1. چندین حریر حُلّه که گسترد بر درخت
مانا که بر زدند به قُرقوب و شوشتر
...
1. هزار آوا همی بر گل سراید
بسان عاشقان بر روی دلدار
...
1. ز هول تاختن و کینه آختنش مرا
همی گداخته همچون کُناغ تاخته گیر
...
1. بر آمد ابر پیریت از بن گوش
مکن پرواز گرد رود و بِگماز
...
1. سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی
که ریز ریز بخواهدت ریختن کاریز
...
1. آنچه به پیمانه تو را داده اند
با تو نه پیمانه بماند و قفیز
...
1. کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک
با لوس تو کافور کنی دایم مغشوش
...
1. آن جهان را بدین جهان مفروش
گر سخندانی این سخن بنیوش
...
1. ای دریغا که مورد زار مرا
ناگهان باز خورد برف ِ وغیش
...
1. دل شاد دار و پند کسایی نگاه دار
یک چشمزد جدا مشو از رطل و از تفاغ
...
1. ای زدوده سایهٔ تو ز آینهٔ فرهنگ زنگ
بر خرد سرهنگ و فخر عالم از فرهنگ و هنگ
...