بزرگوارا دانی از کمالالدین اسماعیل قطعه 60
1. بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست
اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست
1. بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست
اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست
1. صدرا ما ثل رضیّ دین که بتحقیق
مثل تو در روزگار شخص دگر نیست
1. نظر می کنم در جهان بخت را
به از درگاه تو منظور نیست
1. اسبم دی گفت می روم من
کاریت بجانب عدم نیست
1. ای خداوندی که پیرامون حصن سرّ غیب
جز ز شه دیوار تدویر دواتت باره نیست
1. مرا که هیچ نصیبی ز شادمانی نیست
بسی تفاوتم از مرگ و زندگانی نیست
1. خدایگان کریمان مشرق و مغرب
که همّتت سر اجرام آسمان بفراشت
1. در آرزوی تو از عمر من دو سال گذشت
که هیچگونه ندانم که بر چه حال گذشت
1. صدرا چو آرزوی دعا گو به خدمتت
از حد برفت و مدّت هجران دراز گشت
1. آمد رهی به خدمت و تادیر گه نشست
وانگه ندیده چهرة مخدوم بازگشت
1. شب من روز در کنار گرفت
مشک کافور را ببار گرفت
1. به خدمت آمدم دی بامدادان
نبودی در وثاق مرده ریگت