بنده ات بود گرسنه از کمالالدین اسماعیل قطعه 227
1. بنده ات بود گرسنه پیرار
پار زن کرد و بچّه زاد امسال
...
1. بنده ات بود گرسنه پیرار
پار زن کرد و بچّه زاد امسال
...
1. ای شده ذات تو مستجمع انواع کمال
نو عروسان سخن راز ثنای تو جمال
...
1. محقّق است که چیزی که آن رسد بکمال
بود هر آینه آن چیز را نهیب زوال
...
1. دو نشان ماند از مروّت و بس
اندرین روزگار یکسر بخل
...
1. دی در اسباب سیّدالوزرا
که قیاسش نداند الّا عقل
...
1. زندگانیّ مجلس عالی
باد چون مدّت زمانه طویل
...
1. قطعه ای نزد تو فرستادم
التماسی در آن حقیر و قلیل
...
1. بنا میزد دلی چون شیر دارم
زبانی بر سخنها چیر دارم
...
1. شعر کی نزد تو فرستادم
لطفکی نیز کرده با آن ضم
...
1. بدرگاه خواجه شدم دی سوار
بدان تا ز دیدار او برخوردم
...
1. شبی به خوان تو حاضر شدم به ماه سیام
نخفت چشم من آن شب ز اشتیاق طعام
...
1. ای صاحبی که از نفحات شمایلت
پر خنده اندرون چو گل نو شکفته ام
...