چون محرّم رسید از کمالالدین اسماعیل قطعه 108
1. چون محرّم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد
1. چون محرّم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد
1. شنیدم که مخدوم اهل هنر
به سمع رضا شعر من گوش کرد
1. زهی ستوده خصالی که با کفایت تو
همی نیارد تیر فلک تغفّل کرد
1. اینت سردی که این زمستان کرد
که همه کاره ما پریشان کرد
1. ای سخا پیشه یی کامید مرا
سوی بخت تو رهنمون آورد
1. صوفی نهاد عادت اسبم تو کّلست
قانع بود بهر چه خداداد، می خورد
1. ای صدر روزگار به عهد تو روزگار
خون دلم بشادی هر خس چه می خورد ؟
1. به من رسید مقالی که گر بکوه رسد
ز شوق و ذوق زجای نشست بر خیزد
1. همیشه نعمت دنیا بسوی آن یا زد
که او جزای بدیها به نیکوی سازد
1. دل مرا چو سپهر از غمی بپردازد
هم از نخست بسیج دگر غم آغازد
1. ای که گر لطف تو فرماندۀ ایّام شود
از جهان قاعدۀ جور و جفا برخیزد
1. مژده ای دل که کار دیگر شد
و انچه می خواستی میسّر شد