21 اثر از قصاید کمال‌الدین اسماعیل در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید کمال‌الدین اسماعیل شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال‌الدین اسماعیل / قصاید کمال‌الدین اسماعیل

قصاید کمال‌الدین اسماعیل

1 کسی که دست چپ از دست راست داند باز باختیار ز مقصود خود نماند باز

2 ولی شقاوت کلّی چو در کسی آویخت بساکه شربت ناکامیش چشاند باز

3 ستیزۀ من و گردون بغایتی برسید که جان همی دهم و او نمی ستاند باز

4 خیال دست تو باد آمدست چشم مرا که درّو لعل بدامن همی فشاند باز

1 زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاس که حشمت تو فرو بست دست و پای حواس

2 رسید قدر تو جایی که نیز نبساود بساط جاه ترا دست وهم و پای قیاس

3 زهی ز خدمت تو آسمان بلند محل زهی ز سایۀ تو آفتاب روی شناس

4 امام روی زمین و پناه و پشت جهان نظام خطّۀ اسلام و پیشوای اناس

1 چو بخت تیرۀ من روشنی نهاد آغاز مرا به حضرت صدر جهان کشید نیاز

2 چو بر جناح سفر پای عزم محکم شد گرفت سوی جناب رفیع او پرواز

3 رهی چو زلف بتان زیر پای آوردم دراز و تیره و دلگیر و پرنشیب و فراز

4 به سمّ مرکب راهی نسو چو بیضۀ مرغ ز نعل چون دم طاوس کشت و سینۀ باز

1 چو خیل زنگ بیار استند صفّ جدال سپاه روم هزیمت گرفت هم در حال

2 فلک کلاه زر اندود برگرفت از سر جهان بسفت درافکند عنبرین سربال

3 نگاه کردم و دیدم عروس گردون را شده چمان و خرامان بعزم استقبال

4 فرو گذاشته بر عارض منوّر روز ذوابۀ شب تار از برای زیب و جمال

1 ای دل ترا که گفت بدنیا قرار گیر وین جان نازنین را اندر حصار گیر؟

2 بر چار سوی طبع بزن خیمۀ مراد جایی چنین وطن ز سر اختیار گیر؟

3 آمد حجاب هشت درخلد چار طبع این هشت گانه جوی و کم آن چهارگیر

4 جای مقام نیست جهان، دل برو منه خود را مسافری کن واین رهگذار گیر

1 غلّه کامسال خواجه داد مرا گر نبد جمله، بود اکثر خاک

2 اندر انبار من بدولت تو هست از بادیه فزون تر خاک

3 نان ازین غلّه خشت پخته بود زانکه اجزاش هست یکسر خاک

4 دانه ها در جوال چون خصمش کرده مفرش زخاک و بستر خاک

1 ای پر شکر ز ذکر عطایت، دهان شکر می نازد از سخایت طبعت روان شکر

2 جودتو تازه کرد درسومش وگرنه بود منسوخ آیت کرم و داستان شکر

3 از خوان بخشش تو شکم سیر میکنند آنها که می زنند دم اندر جهان شکر

4 تا می رود بجوی دوات تو آب ملک سر سبز شد ز برگ کرم بوستان شکر

1 ای هنر پروری که ذات ترا کس ندیدست عیب و همتا نیز

2 تویی آن منعمی که از کرمت شرمسارست کان و دریا نیز

3 از سخای تو گشت گوهر دار تیغ فولاد و سنگ خارا نیز

4 از مریدان خاص درگه تست خرد پیر و بخت برنا نیز

1 ای کریمی که عیال کف دربار تواند هر که در عالم روزی بکرم شد موصوف

2 هفت اندام فلک گشت پر از چشم و چراغ زانکه پیوسته بدیدار تو باشد مشعوف

3 عالم لطف تو چون طبع خواصست انیس شه ره خشم تو چون فتنۀ عامست مخوف

4 گر نباشد ز پی مدح تو، در مجری حلق بگسلد تیغ زبان سلسلۀ نظم حروف

1 من که از دور چرخ ممتخم وز اسیران گردش ز منم

2 همچون صبح ار برآورم نفسی آتش اندر همه جهان فکنم

3 نه شکیبایی خموش شدن نه دلیری و برگ دم زدنم

4 حاصلی نیست از وجود دخودم زان ملول از وجود خویشتنم

آثار کمال‌الدین اسماعیل

21 اثر از قصاید کمال‌الدین اسماعیل در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید کمال‌الدین اسماعیل شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی