بنا میزد! بنا از کمالالدین اسماعیل قصیده 128
1. بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
...
1. بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
...
1. کوه بلاشدست ز رنج جرب تنم
بیچاره من که کوه بناخن همی کنم
...
1. خفتۀ بیدار بودم دوش کز دارالسلام
مسرع باد صبا آورد سوی من پیام
...
1. چیست آن دریا که دارد در دل کشتی مقام
ماهیش بر خشک لیکن جزر و مدّش بر دوام
...
1. صدرا ! ز خاکپای تو بیزار نیستم
کز خدمت تو یک دم بیکار نیستم
...
1. نور دو دیدگان ز لقای تو داشتم
یک سینه پر زمهر و هوای تو داشتم
...
1. جهان بگشتم و آفاق سربسر دیدم
بمردمی اگر از مردمی اثر دیدم
...
1. روزی وطاء کحلی شب در سر آوردم
بگریزم از جهان که جهان نیست در خورم
...
1. ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
...
1. ای ز خاک در تو تاج سرم
خود همینست بعالم هنرم
...
1. گهرفشانان ، صدرا ، زعشق الفاظت
بسا غرور من از گوهر عدن بخورم
...
1. صدرا بساط حضرت تو رفعتی گرفت
کآنجا مگر بقوّت پر دعا رسم
...