بر خیره غرور از کمالالدین اسماعیل رباعی 757
1. بر خیره غرور خویش پیوست مده
بر باد نبوده خرمن هست مده
...
1. بر خیره غرور خویش پیوست مده
بر باد نبوده خرمن هست مده
...
1. ای قفل زبخل بردهان افگنده
درعهد توکس ندیدخوان افگنده
...
1. اقبال تو باد دایم افزاینده
صیت تو رونده دولتت آینده
...
1. ای داد تو بر داد و دهش پاینده
بر خاک رخ از فروتنی شاینده
...
1. ای بر قدم از رشته ر کو پیچیده
چون شمع زرشته پا فرو پیچیده
...
1. آن روی ترا هر که ز ناگه دیده
در تاب رخ تو کرده گمره دیده
...
1. در کار تو صاحب نظران نظاره
تو غرقه بدریای هوس یکباره
...
1. ای بر دل من غم ترا دلسوزه
سر گشته ز لعلت فلک پیروزه
...
1. ماییم بدست دل گرفتار همه
تسبیه گسسته بسته زنّار همه
...
1. مستش دیدم گرفته راه خانه
خلقی با او ز خویش و از بیگانه
...
1. گفتا که چو تنها شوی اندر خانه
آیم ببر تو تا کنم افسانه
...
1. آن جام طرب شکار بر دستم نه
وان ساغر چون نگار بر دستم نه
...