1 ای دل بنشین طریق کاری اندیش ضایع مکن این عمر گرامی زین بیش
2 هرگز نزید بآرزوی دل خویش آنرا که اجل ز پس بود عمر ز پیش
1 ای من ز تواندوخته صد خرمن غم بر راه تو دل نشسته بر روزن غم
2 بی من تو کشان دامن شادی در پای من بی تو کشیده پای در دامن غم
1 خصم تو که هست تیغ گلگون ز قفاش تیغ تو زبان کشید بیرون ز قفاش
2 در گردن خود گرفت خون خوداز آن هر کجا که رود همی رود خون ز قفاش
1 شاید که دلم میل بسوی تو کند زیبد که همیشه آرزوی تو کند
2 پروانه چو در فروغ رویت نگردد بگذارد شمع و قصد روی تو کند
1 ای بر دل من خشم تو چون ناز تو خوش چون موسم گل وقت من از ساز تو خوش
2 چون چنگ خود امشب ار بسازی با ما ما نیز برآییم چو آواز تو خوش
1 هرچند فضول عیش کم می باید چیزی ز برای دفع غم می باید
2 گرچه امل دراز ما بیهده ییست از بهر خوشیّ عمر هم می باید
1 پیش از توغم در نهان من بود سودای تو مغز استخوان من بود
2 در وقت گشایش زبان نام تو بود اوّل سخنی که در زبان من بود
1 یارب که چگونه خفت دوش اندر خاک وان سیمین وی چگونه بپذیرد خاک (؟)
2 .....خدایا گنهش چون رفت بیک بارگهی اندر خاک (؟)
1 هرگونه زراه صدق گویند شود مجموع بقول او پراگنده شود
2 هر لفظ که نیست جان معنی با او دشوار دل مرده بدو زنده شود
1 گل چو ز صبا حدیث رویت بشنود لبخند یی از سر رعونت بنمود
2 تا لاجرمش صبا چنان زد بر روی کش گشت همه لب و دهن خون آلود