بر رشتۀ کا رتو از کمالالدین اسماعیل رباعی 529
1. بر رشتۀ کا رتو فتادیم چو شمع
تن در تف و سوز عشق دادیم چو شمع
...
1. بر رشتۀ کا رتو فتادیم چو شمع
تن در تف و سوز عشق دادیم چو شمع
...
1. با دشمن و دوست انس گیریم چو شمع
مقش همه کس فرا پذیریم چو شمع
...
1. ای دشمن ملک تو بغم کشته چو شمع
بد خواه تو باد دم بدم کشته چو شمع
...
1. یاری که ندارد از لبش جام طمع
کردیم دروبر غم ایام طمع
...
1. یاری که ز عشق اوست جانم غمناک
گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک
...
1. یارب که چگونه خفت دوش اندر خاک
وان سیمین وی چگونه بپذیرد خاک (؟)
...
1. چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک
کرد از رخ من باستین یکسو اشک
...
1. ای دانۀ دل نهاده در خوشۀ اشک
در راه غمت شد سپری توشۀ اشک
...
1. در شوق تو از شرح و بیان من و کلک
یکباره سپید شد زبان من و کلک
...
1. دی گفت ز زیر لب خندانک
امشب بر ما نمی خزی پنهانک؟
...
1. دل رفت بسوی آن دهن خندانک
تا بستاند زو شکری پنهانک
...
1. در تیره شبی چون سر زلفش تاریک
از لطف بوصل خویش کردم نزدیک
...