خواهی بریار از کمالالدین اسماعیل رباعی 505
1. خواهی بریار سیم بر، زر برکش
چون شمع بسوی یارزر بر سرکش
...
1. خواهی بریار سیم بر، زر برکش
چون شمع بسوی یارزر بر سرکش
...
1. همچون آواز یک زمانم برکش
وانگاه چو چنگ تنگم اندر برکش
...
1. ای زلف توی که با همه نیرنگش
می بوسه دهی بر آن لب می رنگش
...
1. نرگس که مرا در نظر آمد چشمش
وز هرچه خوشست خوشتر آمد چشمش
...
1. این آتش غم که بر جگر می کشمش
بگداخت مر از بس که بر می کشمش
...
1. گر دل زتو بگسلند بغم بشکنمش
و آنگه زبر خویش بدور افگنمش
...
1. گر جان خواهد ز من همه جان دهمش
ور عمر گرامی طلبد آن دهمش
...
1. رشک ایدم از جعد تو ای عشوه فروش
کو روی ترا چنان کشد در اغوش
...
1. امشب منم و جام می و نوشانوش
فردا بوداع دستها در آغوش
...
1. گل گفت اگرت هست بتی مه وش خوش
با من بنشین و بر رخش می کش خوش
...
1. ای بر دل من خشم تو چون ناز تو خوش
چون موسم گل وقت من از ساز تو خوش
...
1. در هم زده یی ز زلف و رخ رنگی خوش
بر برده بطاق ابرو آهنگی خوش
...