ای بحر کف تو از کمالالدین اسماعیل رباعی 469
1. ای بحر کف تو چون امل پنهاور
لطف تو میان آب و آتش داور
...
1. ای بحر کف تو چون امل پنهاور
لطف تو میان آب و آتش داور
...
1. ای دل زر و سیم رامیندیش بخور
آن روز پسین را غمی از پیش بخور
...
1. ای دل که ترا گفت این دم میخور
کانگه که نباشی غم عالم میخور؟
...
1. شد بر دل من زلفک هندوی تو چیر
بر بودش و در زیر کله رفت دلیر
...
1. از دیدن من چشم تو شد زان سان سیر
از بس غم دل کرد مرا از جان سیر
...
1. ای دوست بیکباره ره ناز مگیر
هر لحظه بهانه یی نو آغاز مگیر
...
1. گر لاله بشد، سیاه کامی کم گیر
ور نیست بنفشه، تیره فامی کم گیر
...
1. ایوان سرا بر فلک افراشته گیر
وین زیرزمین بگنج انباشته گیر
...
1. کار همه دنیا بمرادت شده گیر
پس عمر برفته و اجل آمده گیر
...
1. در عشق تو گر زین سپس ای مایۀ ناز
چون گل بکفم چند درست آید باز
...
1. در مدح تو مر مرا پس از فکر دراز
کم می آمد معانی خوب فراز
...
1. کردیم دگر شیوۀ رندی آغاز
تکبیر زدیم چار بر پنج نماز
...